خلاصه ماشینی:
"آخرین برگ سفرنامهی باران این است که زمین چرکین است5 *** بد میبینم که خود میبینم خود میبینم که بد میبینم6 *** این نکته را وقتی که غنجه بودم فهمیدم تا لب به خنده وانکنی گل نمیشوی7 در سرودهی طنزآمیز زیر حسن حسینی،شاعر معاصر،همهی حرف خود را کوتاه و تأثیرگذار در چهار مصراع بیان کرده است: شاعری میلنگید ناقدی نان میخورد شاعری مینالید تاجری پستهی خندان میخورد8 و در شعر طناز دیگر،کوتاه و زیبا و ساده میگوید: شاعری وارد دانشکده شد دم در ذوق خود را به نگهبانی داد9 به کارگیری ردیف اسمی یا فعلی دشوار و یا ترکیبهای غریب که در سرودههای سبک هندی به وفور یافت میشود،شعر و شاعر را دچار مشکلاتی چند میسازد.
در شعر زیر-علیرغم برخی قوتها- در ابیات پایانی کاملا رهاشدگی،تعلیق و کمتأثیری معنایی ردیف را میتوان احساس کرد: سینه پر درد و ملال است چه پنهان از تو دولتم رو به زوال است چه پنهان از تو خوردن باده حرام است ولی خوردن خون سخت در سوق حلال است چه پنهان از تو قامت از بار گرانی شده خم مردم را قدما نیز هلال است چه پنهان از تو خون ما را سر بازار بریزند و کسی نیست پرسد،چه قتال است؟چه پنهان از تو بین مسکین و غنی فاصله بیحد شده است جان ما جای سؤال است چه پنهان از تو این نه قیل است و نه قال است،خدا میداند مختصر عرضهی حال است چه پنهان از تو قفل بر لب مزنیدم که کلید در صبح بانگ تکبیر بلال است چه پنهان از تو11 میبینیم که از بیت چهارم پس از طرح پرسش«چه قتال است؟»دیگر چه پنهان از تو به دشواری و با هزار توجیه شاید با مصراع و بیت ارتباط بیابد."