خلاصه ماشینی:
"یاد یاران سید ابو القاسم انجوی شیرازی *دکتر حسن ذو الفقاری این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم در یک گوشهی اتاق کتری آب جوش، روی بخاری غلغل میزند و در گوشهی دیگر دستگاه ضبط صوت مراسم«شروهخوانی»را پخش میکند.
دربارهی فردوسی و شاهنامه سه جلد کتاب نفیس نوشت که پیوندی با فرهنگ مردم داشت:یکی مردم و فردوسی در سال 5531 شامل مجموعهای از قصههای عامیانه دربارهی فردوسی است که نشان از عمق نفوذ شخصیت حکیم توس در میان توده دارد.
دریغ از مرگ چنین استادی که مرگ چون اویی نه کاریست خرد،اما چه باید کرد که همه عابر این کوچهی پرپیچوخم و صد افسوس که طی 51 سال تا هنگام مرگ وی به جای تجلیل و استفاده از وجود قیمتی این بزرگمرد فرهنگ ایران،یکباره با بیمهری از صحنه کنار گذارده میشود و تمام دستاوردهای سالیان دراز او به دست فراموشی و به انبارهای پر موش سپرده میشود و بیجا نیست سخن دکتر زریاب در حق او:«روزی که دشمنیها بدل به دوستیها شود و رحمت جای شدت را بگیرد و عشق بر کینه و بغض غالب شود و افراط و تفریط جای خود را به عدلی که مذهب واقعی و اصل اساسی مذهب تشیع است بدهد،همان روزی خواهد بود که عمل سید ابو القاسم انجوی شیرازی با تمام محسنات و مزایای آن ظاهر شود و همانوقت است که مردمشناسان و اصحاب فولکلور و دوستداران فرهنگ عامه در اهمیت کار او مقالات و کتابها خواهند نوشت و مجسمهی او را بر در موزهی مردمشناسی به عنوان«پدر فرهنگ عامه»نصب خواهند کرد."