چکیده:
یکی از درسهای کتاب ادبیات فارسی سال سوم دبیرستان در فصل شرح حالنگاری و حسب حالنویسی،نقل بخشی از کتاب بخارای من ایل من است.نویسنده در این مقاله،ضمن معرفی کتاب و نویسندهی آن،توصیفهای کتاب،عناصر داستانی،آداب و رسوم،ساخت صرفی و نحوی و واژگانی آن را نیز بررسی کرده است.
خلاصه ماشینی:
"تا این که در یک روز گرم تابستان،نامهء برادرش میرسد و با او همان کار را میکند که قصیدهی رودکی در کندن امیر نصر از هرات:«برف کوه هنوز (به تصویر صفحه مراجعه شود) *محمد تقی نعمتزاده آب نشده است،به آب چشمه دست نمیتوان برد،ماست را با چاقو میبریم،پشم گوسفندان را گل و گیاه رنگین کرده است، بوی شبدر دوچین هوا را عطرآگین ساخته است،گندمها هنوز خوشه نبستهاند،صدای بلدرچین یک دم قطع نمیشود، جوجه کبکها خط و خال انداختهاند،کبک دری در قلههای«کمانه»فراوان شده است..
اینک به بعضی از آن تعبیرات و ترکیبات خاص اشاره میشود: «هامون نوردان خوش سر و گردن»: اسبها «آهوان اطلس پوش عشایر»:دختران و زنان جوان عشایر «کلاغیهای از دو سر فرو ریخته شده»: زلفها «که پارهی توسن گریزپا»:قوچ رگههای طنز در اغلب داستانهای این کتاب دیده میشود،اما در داستان«گاو زرد و ملا بهرام»شروع و پایان و حتی نقطهی اوج داستان با طنز تلخ و گزندهای همراه است، به طوری که درون مایهی آن را باید طعن و تعریضی به تلاش دولت مردانی دانست که در صدد اسکان دادن ایل در شهرک هستند.
لابهلای کتاب،اطلاعات مفیدی دربارهی فرهنگ عشایر و برخی آداب و رسوم آنان میبینیم که خالی از فایده نیست و نمونهای از نحوهی زندگی و سلوک عملی آنها را نشان میدهد؛مانند«نان پختن»31، نحوهی«مبارزه با جن و آل»41،«حرکت ایل و سختیهای بین راه و یاری به هم دیگر»51، راه و رسم بدیع«باران آمدن»61،علاقهمندی به«تفنگ برنو»71،توقعاتا و انتظارات بعضا نابهجا از نویسنده در گرفتن تصدیق و اعتقاد به آتش و چرخیدن به دور آن در جشن و پایکوبی و بوسیدن خاکستر آن81،کمک طایفههای مختلف در مراسم شادی و عزا91، علاقه به پسر و ناخوشایندی از دختر،به ویژه در نام گذاری دخترانشان02،رقص12، شکار22و عشق به وطن و مشاعرههای زیبای دانشآموزان دختر و پسر در عشق و احترام به پدر و مادر."