چکیده:
اختصاص فصلی به ادبیات داستانی در کتابهای درسی،میطلبد که با نگاهی تخصصیتر به این حوزه نگریسته شود.از جمله آثار بزرگ داستانی معاصر،کلیدر و جای خالی سلوچ است.در این مقاله نویسنده کوشیده است مکتبهای ادبی را با آثار دولتآبادی انطباق دهد.اما، همچنانکه میدانیم،مکتبهای ادبی برخاسته از تمدن غرباند و در کشورهای مبدأ خود،نهضتی فکری و فلسفی بودهاند که پرتوی آنها بر آثار هنری و ادبی تابیده است.پس بیگمان نمیتوان سمبولیسم یا ناتورالیسم را صرفا به آنچه در متن این مقاله ارائه شده است،محدود کرد؛اگرچه میتوان رگههایی از این مکتبها را در این آثار یافت.با این توضیح مقاله را در پی میآوریم.
خلاصه ماشینی:
"در این مقاله نویسنده کوشیده است مکتبهای ادبی را با آثار دولتآبادی انطباق دهد.
تناسب زمان و مکان،ضرورتی است که هر اثر رئالیستی با خود دارد.
از شخصیتها و صحنههای کلیدر الهامبخش دولت آبادی بوده است.
اینها دلایلی چند رئالیستی بودن آثار دولت آبادی هستند.
دیگر نشانهی رئالیستی بودن آثار دولت آبادی این است که وی اشخاص رمان
زنی بوده است که پدر دولت آبادی از توانایی و اراده و رنج دیدگی او سخن
و کلمات خودش را گیر میآورد و این امری است که در مجموعهی کار اتفاق
سربندسرخ مارال رمزی است از این عشق و نشانهی پذیرش شهادت و خون
دولت آبادی این حوادث غیبی و غیرهمنظره را برای جذابیت داستان وارد
یکی دیگر از نشانههای رمانتیسیم،حضور و دخالت نویسنده در داستان است.
دولت آبادی حضور خویش را یک شیوه میداند و معتقد است که مربوط میشود به
ارادهگرایی یکی دیگر از نشانههای رمانتیک کلیدر است که ابتدا در ماجرای
با این دیدگاه است که دولت آبادی به نوعی از«سرنوشتگرایی»میرسد.
دولت آبادی در کلیدر به درون کاری بسیاری از شخصیتها پرداخته است.
اوج ناتورالیسم دولت آبادی در روزگار سپری شدهی مردم سالخورده است.
بدینگونه است که در این کتاب،انسان ارادهای از خود
دولت آبادی هم مدتی به این شغل پرداخته بوده و در آن زمان به حرکتهای سیاسی
در جای خالی سلوچ هم اعتراض دولت آبادی رنگ سیاسی دارد.
سمبولیک برقرار میشود که در نا خودآگاه مرگان قابل تفسیر است:سلوچ رفته
آنها مرتبط کند که این تلاش،بار دیگر رمان را به سمبولیسم نزدیک میکند."