چکیده:
در گزیدهای از این مقاله،مؤلف کوشیده است،موضوع فنای از خود و بقای به حق را،با توجه به قصهی بازرگان و طوطی مولانا،بازکاوی نماید.
خلاصه ماشینی:
"در گزیدهای از این مقاله،مؤلف کوشیده است،موضوع فنای از خود و بقای به
اما این فنا در اصل همان بقای معشوق(خدا)
است و با مرگ اضطراری و مرقوم تفاوت دارد.
موضوع بازکاوی این مقاله است.
مرده شو چون من که تا یابی خلاص جان کلام مولانا در همین ابیات نهفته
عاشقان در مردن دیدن و مرگ از خود را
سخنان و اندیشههای او در این قصه است.
»1کمال عاشق آن است که از همهی
نیازهای مادی و این جهانی آزاد شود و از سر
تعین و تقید،قیام به عبادت و انقیاد است.
فانی میشود و از صفات خود به کلی پاک و
روزنامهی خبر چاپ شده است.
نماد جان پاک و مجرد سالک است.
باشد و با رعایت این تناسب روح را به
طوطی مولانا در این قصه از مرگ یکی
میکشد و خود را به مردن میزند تا حیاتی
این مردن طوطی و ترک
احساس نیاز سالک در برابر پیر و مراد خود
نهایت عشق آن است که عاشق از همهی
نیازهای این جهانی آزاد شود و ارادهاش در
شیر که نماد حق است ابتدا از گرگ
میشود و با این کار برای خود در برابر حق،
عمل گرگ:«گفت:چون دید منت از خود نبرد
اساس کلام مولانا در این ابیات آن است
مردن عشاق خود یک نوع نیست
پروردگار است که هر دم عاشق را میکشد و
باز جان میدهد که رهایی از این زندگی به
و نان و انگور است که دیگر هیچیک به
ماسوی الله،به این معنی نیست که عاشق حق
شمس الدین محمد لاهیجی در شرح این"