چکیده:
مقاله حاضر به تبیین رابطه «تجربه عرفانی» و «بیان پارادوکسی» می پردازد؛ در بخش اول به کارکرد اصلی این دو مقوله، در حوزه زبان توجه دارد که خارج کرن زبان از حالت اعتیادی و مرده و بخشیدن زندگی به آن است؛ در نتیجه سخن گفتن به زبانی حقیقی و از روی صدق و یکی کردن دل و زبان. در بخش دیگر به این سوال های مهم پاسخ می دهد که آیا «متناقض نمایی»، خصوصیت ذاتی تجربه عرفانی است و آیا محتوای تجربه عرفانی فقط با بیان پارادوکسی قابل انتقال است یا می توان همان تجربه را بی آنکه محتوایش از دست برود با بیان غیر پارادوکسی ارایه کرد؟ برای پاسخ به این سوال ها، ابتدا نظریات گوناگونی را که در این باره وجود دارد ارایه می کند که بعضی از این نظریات، معتقدند پارادوکس های موجود در آثار عرفانی صرفا لفظی اند و بعضی دیگر، متناقض نمایی آثار عرفانی را محصول ناتوانی زبان در بیان تجارب عرفانی معرفی می کنند؛ اما پس از رد این گونه نظریات به این نتیجه می رسد که زبان عارفان تنها به این جهت، متناقض نماست که تجربه شان متناقض نماست و زبان، تجربه را درست منعکس می کند. در پایان نیز به توصیف آخرین مرحله کمال زبان عرفانی؛ یعنی زبان نمادین که خود، عین تجربه است و عالی ترین مرتبه تجربه عرفانی- تجربه دیدار با خدا در سخن؛ یعنی، تجربه شطح که نقطه غایی پیوند تجربه عرفانی و بیان پارادوکسی است- می پردازد.
خلاصه ماشینی:
تجربهء عرفانی و بیان پارادوکسی (تجربهء دیدار با خدا در سخن دکتر امیر بانو کریمی استاد دانشکدهء ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران و غفار برجساز (از ص 21 تا 41) چکیده: مقالهء حاضر به تبین رابطهء«تجربهء عرفانی»و«بیان پارادوکسی»میپردازد؛در بخش اول به کارکرد اصلی این دو مقوله،در حوزهء زبان توجّه دارد که خارج کردن زبان از حالت اعتیادی و مرده و بخشیدن زندگی به آن است؛در نتیجه سخن گفتن به زبانی حقیقی و از روی صدق و یکی کردن دل و زبان.
دربخش دیگر به این سؤالهای مهم پاسخ میدهد که آیا«متناقض نمایی»،خصوصیّت ذاتی تجربهء عرفانی است و آیا محتوای تجربهء عرفانی فقط با بیان پارادوکسی قابل انتقال است یا میتوان همان تجربه را بیآنکه محتوایش از دست برود با بیان غیر پارادوکسی ارائه کرد؟برای پاسخ به این سؤالها،ابتدا نظریّات گوناگونی را که در اینباره وجود دارد ارائه میکند که بعضی از این نظریّات،معتقدند پارادوکسیهای موجود در آثار عرفانی صرفا لفظیاند و بعضی دیگر،متناقض نمایی آثار عرفانی را محصول ناتوانی زبان در بیان تجارب عرفانی معرفی میکنند؛اما پس از رد این گونه نظریات به این نتیجه میرسد که زبان عارفان تنها به اینجهت،متناقضنماست که تجربهشان متناقضنماست و زبان،تجربه را درست منعکس میکند.
البته نمیتوان رد کردکه متناقض نماهای عرفا،جنبهء زیبایی شناختی و بلاغی دارند، هیچ اشکالی هم ندارد که عرفا ازاین شیوهء بیان برای مؤثر کردن سخن خود استفاده کرده باشند؛ولی اشکالی که بر این نظریّه گرفتهاند،این است که در بسیاری از ادعاها متناقض نمای عرفا،چه به نظم و چه به نثر،چه به زبان استعاره و چه به زبان ساده، مضمون منتاقضنما همچنان وجود دارد؛مثلا،در سخنان عرفای شرق و غرب از «وحدت بدون کثرت جهان»سخن رفته است.