چکیده:
مرزها به دلیل پویایی درونی از یک سو، و از دیگر سو اتکای به یک کلیت فلسفی در تفکیک هویتها و منطق عقلایی مستحکم در دفاع از حاکمیت و امنیت ملی، از بین نمیروند، بلکه دچار باز تعریف در کارکردها میشوند. معتقدین به فروپاشی نظام وستفالیایی به تأسی از بنیانهای نظری فرااثباتگرایانه و متعاقباً تحولات ناشی از فرایند جهانی شدن، عقیده دارند که جهان کنونی وارد دورهای موسوم به نظام پساوستفالیایی شده، که همانند گذشته پدیدههای مدرنِ حاصل از میراث عصر وستفالیایی، نظیر دولت، سرزمین و مرز و غیر، دیگر آن کارایی سُنَتی خود را ندارند. این نوشتار با مقایسه ماهیت، هویت و کارکرد مرز در دو عصر دولت وستفالیایی و عصر پساوستفالیایی دولت، عقیده دارد جهان کنونی به وسعت همه پیشرفتهایش در فناوری و تکنولوژی، درگیر بحرانها و تهدیدهای روزافزون است؛ نطیر بحران ویروس کرونا. اغراق نیست اگر بگوییم این بحران، عامل خیزش مجدد مرزهای جغرافیای سیاسی در همه مقیاسها، از محلی/ مکانی تا بینالمللی بود. بحران نام برده، ضمن یادآوری مفاهیم پایه در جغرافیای سیاسی (سرزمین، ملت، زیستگاه، حاکمیت، حکومت، امنیت، دولت، قلمرو، مرز و...)، با یادآوری نقش مرزها در دفاع از اصل امنیت ملی، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی، استقلال ملی، قلمرو آرایی و...، هشدار مجددی بود در جهت فلسفی اندیشی و نگرش عقلایی و واقعبینانه به هستی و کارکرد مرزها. در حقیقت بحران ناشی از ویروس کرونا مثال قابل دفاعی از ماندگاری مرزها در عصر پساوستفالیایی دولت است.
Boundaries due to internal dynamics on the one side, On the other side, Reliance on a philosophical whole in the separation of identities and a strong rational logic in defense of sovereignty and national security is not lost; But they are redefined in functions. Believers in the collapse of the Westphalia system, influenced by post-positivist theoretical foundations and subsequent developments in the process of globalization, It is believed that the present world has entered an era known as the post-Westphalia system, in which, as in the past, modern phenomena derived from the Westphalia heritage, such as state, land and border, no longer have their traditional function. Comparing this article, the nature, identity, and function of the border in the two eras of the Westphalian state and the post-Austrian era, she believes The present world is as vast as all its advances in Technology is embroiled in crises and growing threats; Like the corona virus crisis. It is no exaggeration to say that this crisis is the cause of the resurgence of the boundaries of political geography at all scales; It was from local / places up to international. The crisis, while recalling the basic concepts in political geography recalling the role of borders in defending the principle of national security, national sovereignty, and integrity Territorial, and national independence, arrangement territorial, etc. It was a renewed warning in the direction of philosophical thinking and a rational and realistic view of the existence and functioning of borders.
خلاصه ماشینی:
از يک سو طرفداران جهاني شدن و مکاتب فرااثباتي، به واسطه مسائل و چالش هاي چندلايه ، پيچيده و چندبعدي (نظير تغييرات اقليمي و بحران هاي زيســت محيطي، مهاجرت ، تروريســم و مناقشــات برخواســته از بحران آب -غذا-انرژي، جنگ هاي قوميتي- مذهبي و اينک بحران کرونا) در محيط منطقه اي و بين المللي، نظم بين المللي دولت محور (موســـوي شـــفايي و همکاران ، ١٣٩٩) را پايان يافته ميدانند؛ از ديگر سو، استدلال طرفداران نظم وستفاليايي در دفاع از دولت داراي حاکميت و امنيت (دولت مرز دار) دقيقاً به دليل گســـتردگي تهديدهاي نام برده است .
همچنين حـافظ نيـا در مقـالـه اي تحـت عنوان : «ضــرورت اتخاذ راهبرد ژئوپليتيکي براي حل بحران هاي پاندميک » اشـــاره کوتاهي به نقش مرزها در کنترل بيماريهاي پاندميک دارد، جايي که وي بســتن و يا کنترل شــديد مرزهاي ملي و بين المللي را به منظور تضمين سلامت سازه هاي انساني در تمامي مقياس هاي ميکرو تا ماکرو را به عنوان يک راه حل و ضرورت اجتناب ناپذير در کنترل بيماريهاي اپيدميک ميداند (حافظ نيا، ١٣٩٩).
به عقيده نويسندگان ، در حالي که مرزهاي ملي برجسـته ترين وعينيترين جنبه واکنش دولت ها به همه گيري بوده اسـت ، سـاير مقياس هاي مرز در درون ايالت ها، مناطق ، شـــهرها و محله ها به اشـــکال قرنطينه و مرزبندي نشان از نخست اهميت مرزها و در درجه دوم هويت يابي جديد مرزها بوده است (٢٠٢٠ ,et al &Radil ).