چکیده:
با وجود اهمیت و جایگاه تفکرات علمی و نقش بارز پژوهش در سیاستگذاریهای توسعه، بازتاب وضع موجود و آسیبشناسی عدم تحقق اسناد و برنامههای توسعه کشور، از نوعی ناکارکردی و یا بدکارکردی و یا عدم بکارگیری یافتهها و توصیههای سیاستی در فرآیند تصمیمسازی و تصمیمگیری توسعه و عدم تعامل و همکنشی سیاستپژوهی در سطوح بالادستی (فراقوهای) حکایت دارد که اغلب باعث شده سیاستگذاریها از قابلیت اثربخشی در فرآیند توسعه برخوردار نباشند. با این وصف، نوشتار حاضر که با روش اسنادی و بر پایه تحلیل ثانویه دادههای کیفی حاصل از مطالعه فراتحلیلی بر آسیب شناسیهای برنامههای توسعه در ایران (1393) در راستای شناسایی آسیبهایی که مرتبط با فقدان همکنشی سیاستپژوهی در برنامههای توسعه ایران از یک سو و شناسایی کاستیهای مربوط به تعدد و موازیکاریهای نهادها و دستگاههای دارای مراکزسیاستپژوهی و عدم انسجام اسناد و برنامههای توسعهای از دیگر سو سازماندهی گردیده است. مهمترین یافتهها نشان داده است از بین 99 آسیب و ایراد بررسی شده در مطالعه فراتحلیلی بر آسیبشناسی برنامههای توسعه ایران (1393)، 38 آسیب و ایراد مربوط به جنبههای مطالعاتی و پژوهشی و از سنخ سیاستپژوهی شناسایی گردید. به دیگر سخن 4/38 درصد از آسیبهای برنامههای توسعه و عدم تحقق اسناد و برنامههای توسعه کشور معطوف به کاستیهای مطالعاتی در سطوح تهیه برنامههای توسعه؛ پیش از برنامهریزی، سطح محتوایی، سطح فرآیندی و سطح اجرایی است. در این راستا بیشترین کاستی و آسیبهای مطالعاتی و سیاستپژوهی مربوط به سطح محتوایی برنامهریزی با 2/69 درصد و کمترین با 24 درصد مربوط به سطح پیش نیازهای برنامهریزی مشخص شده است. به منظور ظرفیتسازی و زمینهسازیها و جلوگیری از موازیکاریها، مهندسی بالادستی (فراقوهای) همکنشی سیاستپژوهی و نظارتپژوهی در سیاستگذاریهای توسعه کشور به عنوان نخستین گام در بازنگری نظام برنامه ریزی توسعه در ایران با تاکید بر برنامه هفتم توسعه ضروری است.