چکیده:
کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی، مشکلات عدیدهای در سلامت روان و زندگی اجتماعی خویش دارند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر بخشی آموزش مبتنی بر فلسفه برای کودکان برانعطافپذیری روانشناختی و عملکرد اجتماعی کودکان 6 تا 12 سال مبتلا به اختلال اضطراب جدایی بود. روش پژوهش در این مطالعه؛ نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون – پیگیری، همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری، کلیه کودکان مراجعه کننده به مرکز مشاوره شمیم کرمانشاه در سال 1399-1398 بود. گروه نمونه، 20 نفر از کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی بودند. انتخاب بصورت نمونهگیری هدفمند و جایگزینی بصورت تصادفی بود. ابتدا پرسشنامههای اضطراب جدایی (هان و همکاران، 2003)، مهارتهای اجتماعی (ماتسون و همکاران، 1983) و آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین (گرانت و برگ، 1948) برای هر دو گروه اجرا شد (پیش آزمون). سپس شرکت کنندگان گروه مداخله، آموزش فلسفه برای کودک را در 10جلسه 60 دقیقهای و هفتهای یکبار دریافت کردند؛ درحالیکه گروه کنترل هیچ مداخله آموزشی دریافت نکرد. سپس هر دو گروه مجدد با پرسشنامههای مذکور مورد ارزیابی قرارگرفتند (پس آزمون). مرحله پیگیری نیز 2 ماه بعد از پسآزمون برگزار گردید از تحلیل کوواریانس با رعایت پیش فرضها برای تحلیل دادهها استفاده شد. نتایج نشان داد که انعطافپذیری روانشناختی و عملکرد اجتماعی به صورت معناداری (05/0>P) افزایش داشته است و میزان اضطراب در این کودکان نیز کاهش معناداری داشت.
Children with separation anxiety disorder have many problems in their mental health and social life.The aim of this study was to evaluate the effectiveness of Training based philosophy for children on psychological flexibility and social performance in children with separation anxiety disorder aged 6 to 12 years with separation anxiety disorder. Research method in this study; The quasi-experimental was pretest and posttest with the control group. The statistical population was all children referred to Shamim Counseling Center in Kermanshah in 2019-2020. The sample group consisted of 20 children with separation anxiety disorder. The sample was selected by purposive sampling and random sampling. The sample group consisted of 20 children with separation anxiety disorder. The sample was selected by purposive sampling and random sampling. First, separation anxiety questionnaires (Han et al., 2003), Matson's social skills (Matson et al., 1983) and the Wisconsin card classification test (Grant and Berg, 1948) were administered to both groups (pretest). The participants in the intervention group then received Training based philosophy for children in 10 sessions of 60 minutes once a week; While the control group did not receive any educational intervention. Then both groups were re-evaluated with the mentioned questionnaires (post-test). The follow-up stage was held 2 months after the post-test. Covariance analysis was used to analyze the data by observing the defaults. The results showed that psychological flexibility and social functioning increased significantly (P <0.05) and the level of anxiety in these children decreased significantly.
خلاصه ماشینی:
اثربخشي آموزش مبتني بر فلسفه براي کودکان بر انعطاف پذيري روان شناختي و عملکرد اجتماعي در کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدايي دانشجوي دکتري رشته روان شناسي عمومي ، دانشگاه آزاد اسلامي ، اراک، غلامرضا محمدي ايران .
هدف از پژوهش حاضر، بررسي اثربخشي آموزش مبتني بر فلسفه براي کودکان بر انعطاف پذيري روان شناختي و عملکرد اجتماعي کودکان ٦ تا ١٢ سال مبتلا به اختلال اضطراب جدايي بود.
نتايج پژوهش ها نشان ميدهد که آموزش فلسفه براي کودکان بر جهت گيري يادگيري (اصل رمز، ١٣٩٨)، همدلي و حل مسئله اجتماعي (عيسيمراد و همکاران ، ١٣٩٨)، کاهش احساس تنهايي و نااميدي (چراغ زاد، کردنوقابي و سهراب ، ١٣٩٨)، خودکارآمدي اجتماعي (حبيبي کليبر و همکاران ، ١٣٩٨)، پيشرفت مهارت هاي استدلالي (يان ، لين ماسل ، وانگ و چيا-چيانگ ١، ٢٠١٨)، افزايش مسئوليت پذيري (فتحي و احقر، ١٣٩٧)، افزايش توانايي حل مسأله (جليليان ، عظيم پور و جليليان ، ١٣٩٥)، رشد تفکر منطقي (عسگري، ديناروند و ترکاشوند، ١٣٩٤)، افزايش خلاقيت ، انعطاف پذيري و ابتکار (رضايي و همکاران ، ١٣٩٣) رشد تفکر پيچيده (دي ماسي و سانتي ٢٠١٦،٢)، رشد مهارت - هاي اجتماعي (سي دي کو، گرارد و سي ٣، ٢٠١٩) و پرورش وظايف شهروندي (برگ ، 4 ٢٠١٨) مؤثر است .
شاخص هاي توصيفي متغيرهاي پژوهش برحسب مراحل مداخله (به تصویر صفحه مراجعه شود) بر اساس اطلاعات جدول شماره ٢، نمرات ميانگين و انحراف معيار پس آزمون و پيگيري افراد گروه هاي آزمايش در مقايسه با گروه گواه ، تغيير داشته است يعني آموزش فلسفه براي کودکان باعث بهبود وضعيت کودکان شرکت کننده در متغيرهاي انعطاف پذيري روان شناختي و عملکرد اجتماعي شده است .