خلاصه ماشینی:
"انتخاب این موضوع به دو دلیل است: یکی اینکه ما برای آشنایی با تاریخچهء کلام جدید و سیر تکامل اندیشههای کلامی نو،چارهای نداریم که این چند قرن اخیر را در مغرب زمین مرور کنیم؛مرور تاریخی اندیشه،اعم از اندیشهء علمی و اندیشهء دینی و مناسباتی که بین این دو برقرار شده است؛بهطور مشخص از قرن هفدهم تا بیستم و پس از آن تا این زمان در آستانهء قرن بیست و یکم هستیم.
ولی قبل از اینکه به روشها و شیوههایی که این دو دانشمند در بررسی مسائل علمی به کار بردهاند،بپردازیم،مدخل مهم برای ورود به موضوع مورد بحث این است که ببینیم از نظر قرون وسطا، منظر جهان چگونه بوده است؟معمولا عادت ما بر این است که به مسائل نگاه تقریبا اتمی و نقطهای داریم.
روش علمی در دورهء قرون وسطا مبتنی بر این بود که میخواستند بدانند،اشیا به سمت چه چیزی میل میکنند و غایتشان کجاست؟چه هدفی را از این حرکت در طبیعت تعقیب میکنند؟قرارگاه عنصرها،در واقع هدف و غایت تکوینی عنصرها هم بود و علم قرون وسطا علمی بود برای کشف این غایتها و چراییها.
*روش علمی در دورهء قرن وسطا مبتنی بر این بود که میخواستند بدانند،اشیا به سمت چه چیزی میل میکنند و غایتشان کجاست؟چه هدفی را از این حرکت در طبیعت تعقیب میکنند؟قرارگاه عنصرها، در واقع هدف و غایت تکوینی عنصرها هم بود و علم قرون وسطا،علمی بود برای کشف این غایتها و چراییها *از نظرگاه کلامی در دورهء قرون وسطا، دو مطلب دیگر هم جز اصول دیانت مسیحیت تلقی میشد:نخست اینکه شرط ایمان در فرد مسیحی کاتولیک، قبول وثاقت کلیساست."