چکیده:
در طول تاریخ تلقّیهای مختلفی از فلسفه شده است. اینکه تلقّی ما از فلسفه چیست هم در قبول یا ردّ فلسفه نقش دارد هم چارچوب فلسفهی ما را مشخّص میسازد. در تاریخ فلسفه اسلامی اخوانالصفا تلقّی متفاوتی از فلسفه پیش نهادهاند. ما در این جستار به تحلیل این تلقّی میپردازیم و نشان میدهیم که فلسفه نزد ایشان یک فرآیند سه مرحلهای است. مرحلهی اول دوستداری علوم فلسفیهی حقیقیه است و همین مرحلهی اول است که وجه تسمیهی فلسفه میباشد. این مرحله نیرو و سوختِ مسیر طاقتفرسای مرحلهی دوم را فراهم میآورد. مرحلهی دوم معرفت حقائق موجودات به قدر طاقت انسان است که همهی علوم فلسفیِ منطقیات و ریاضیات و طبیعیات و الهیات (شامل حکمت عملی) را در بر میگیرد. و مرحلهی سوم قول و عملِ همآهنگ با علم است، یعنی فرد باید مهارت یا فضیلت یا هنر عمل موافق با علم را داشته باشد. برای اینگونه عمل کردن فرد باید فراست تشخیص عمل مناسب در موقعیت مربوطه را هم داشته باشد. با این فرآیند، بر خلاف سایر علوم و سایر امور، به دنبال بروندادی نیستیم، بلکه این فرآیندْ خودْ زیبایی و مطلوب است. اخوانالصفا با ترکیب نظاممند به این تلقّی رسیدهاند.
Throughout history, there have been various treatments of philosophy. What we think of philosophy plays an important role both in accepting or rejecting philosophy and in defining the framework of our philosophy. In the history of Islamic philosophy, Ikhwan al-Safa has put forward a different treatment. In this inquiry we analyze this treatment and show that philosophy for them is a three-stage procedure. The first stage is the love of true philosophical sciences and it is exactly this stage that is the ground of philosophy's appellation. This stage provides the power and fuel of the exhausting path of the second stage. The second stage is the knowledge of the realities of beings to the extent of human strength, which encompasses all philosophical sciences of logics and mathematics and physics and divine sciences (including practical wisdom). And the third stage is word and deed in harmony with science, that is, one must have the skill or virtue or art of acting in accordance with science. In order to act in this way, one must also have the instinct to recognize the appropriate action in the relevant situation. With this procedure, unlike other sciences and other matters, we do not seek an output, rather the procedure itself is beauty and desired. Ikhwan al-Safa have reached this treatment by systematic combination.
خلاصه ماشینی:
مرحله ي دوم ، معرفت حقايق موجودات به قدر طاقت انسان است که همه ي علوم فلسفي ، اعم از منطقيات ، رياضيات ، طبيعيات و الهيات (شامل حکمت عملي ) را در بر مي گيرد و مرحله ي سوم ، قول و عملِ هماهنگ با علم است ؛ يعني فرد بايد مهارت يا فضيلت يا هنر عمل موافق با علم را داشته باشد.
اين دو امر، درست همان چهار خصلتي است که اخوان الصفا به هنگام تفسير تعريف اول از فلسفه ، يعني تشبه به خداوند به قدر طاقت انسان ، بيان مي دارند (إخوان الصفا، ١٩٩٢، ج ٣، ص ٣٠).
اگر عبارت اين گونه معنا شود، ممکن است مرحله ي اول فلسفه ما را به مرحله ي دوم نرساند؛ زيرا محبت به منطق يا رياضيات يا طبيعيات و درنتيجه تحصيل يکي از آن ها، معرفت به حقايق موجودات را در پي ندارد تا انسان عالمي شود مشابه عالم عيني .
بااين همه ، اگر محبت ، به الهيات ، در معنايي که اخوان الصفا از آن در نظر دارند٥ (إخوان الصفا، ١٩٩٢، ج ١، صص ٢٧٢-٢٧٤)، تعلق بگيرد، مرحله ي دوم ، يعني معرفت به حقايق موجودات ، حصول پذير است ؛ زيرا ابزارهاي منطق و طبيعيات و رياضيات مقدمات ورود در الهيات است و طالب آن ناگزير از تحصيل اين هاست ، اما اگر عموم «علوم » را مجموعي بگيريم ، بدين معنا که همه ي افراد به صورت جمعي و با هم موضوع حکم باشد، معناي عبارت اين گونه خواهد بود: ابتداي فلسفه محبت به مجموعه ي علوم فلسفي حقيقي با هم است .