چکیده:
در اقبال و ادبار خواجه نصیر نسبت به فرقه اسماعیلیه مجموعهای از عوامل دخیل بوده است. این مقاله به آشکارسازی نقش گرایش اعتقادی وی در این پیوستن و جدا شدن در تعامل با اسماعیلیان پرداخته است. محتوای تحصیلات خواجه نصیرالدین طوسی در فضای شیعه دوازده امامی بوده است اما درجوانی از باورهای تقلیدی موجود و جمود بر ظواهر شریعت رویگردان بود. همین موضوع عاملی بود که وی به بعضی آموزههای اسماعیلیان همانند توجه به باطن متون مذهبی گرایش پیدا کند و با دعوتی که از وی به عمل آمد به این فرقه بپیوندد. البته اوضاع نابسامان موجود در جغرافیای مذهبی-سیاسی شرق جهان اسلام نیز انتخابهای خواجه را محدود کرده بود. در ادامه از وجود بعضی گزارشهای تاریخی از زمان اقامت وی میان اسماعیلیان و برداشتهایی که میتوان از بعضی آثار مکتوب وی که بروفق عقاید اسماعیلیان نگاشته است انجام داد میتوان گفت او پس از پیوستن به این فرقه مذهبی با ایشان دچار اختلاف عقیدتی شده است. همچنین از عکس العمل او پس از جدایی اش از اسماعیلیان که ایشان را در کتب کلامیاش ملحد و خارج از اسلام معرفی کرد، وجود اختلاف عقیدتی خواجه با ایشان تأیید میشود. درواقع خواجه نصیر براساس گرایش اعتقادیاش در جوانی به این فرقه پیوست و سپس به علت اختلاف اعتقادی خواهان جدایی از ایشان شد و پس از جدایی از آنها با نگارش آثار کلامی تضاد عقیدتی اش را با این گروه آشکار کرد.
in conjoin and dissent, khajeh nasir has been involved in a number of factors in relation to the ismaili sect. this article reveals the role of his doctrinal tendency in joining and separating in his interaction with the ismailis. the content of khajeh nasir al-din al-tusi's education was in the shiite atmosphere of the twelve imams, but in a young age he turned away from the existing imitative beliefs and stagnation over the appearances of sharia. this was the reason why he turned to some of the teachings of the ismailis, such as paying attention to the heart of religious texts, and joined the sect at the invitation of him. from the existence of some historical reports from the time of his stay among the ismailis and the impressions that can be made from some of his written works that were written according to the beliefs of the ismailis, it can be said that he joined this religious sect with them. there is a difference of opinion. also, his reaction after his separation from the ismailis, who introduced him as an atheist and out of islam in his theological books, confirms the existence of an ideological difference between khajeh and him. in fact, khajeh nasir joined this sect based on his religious orientation in his youth and then asked to separate from them due to religious differences, and after separating from them, he revealed his ideological contradiction with this group by writing theological works.
خلاصه ماشینی:
اما بر اساس بعضی گزارشهای تاریخی از زمان اقامت او در میان اسماعیلیان، و نيز بعضی آثار مکتوب وی که بر وفق عقاید اسماعیلیان نگاشته شده، میتوان گفت خواجه پس از پیوستن به این فرقه، با آنها دانشجوی دکتری فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه تربیت دبیر شهید رجائی، تهران، ايران، (نويسنده مسئول)؛ hosseini.
ثانیاً، باورهای اعتقادی خواجه در پیوستن وی به فرقة اسماعیلیه در سن جوانی نقشي مهم داشته که بمعنای تمایل او به اسماعیلیان در دورة جوانی است؛ همانطور که اختلاف در عقاید کلامی، در جدایی و بیزاری او از این فرقه نقش اصلی را ایفا میکرده است که این مسئله نيز با عکسالعمل او در دورة متأخر حیات اعتقادیش و از طریق تألیف آثار کلامی امامیه و بعضی نقدهایش، آشکار شده است.
عباراتی که در انتهای شرح الاشارات و التنبیهات نگاشته و در آن از شرایط سخت خود شکوه میکند (طوسی، 1325: 2/ 166)، قصیده عربیيي که برای خلیفه ارسال کرده بود (همداني، 1338: 29 و 30)، و حتی اجباری که ـ بزعم ماـ در نگارش رساله سیر و سلوک مشهود است (به این مورد بتفصیل اشاره خواهد شد)، همه نشان از نارضایتی خواجه از حضور در میان این فرقه دارد که بعد از جدايي از آنها آشکار شد.