خلاصه ماشینی:
"نویسندهای در خصوص جامعهپذیری سازمانی بهعنوان فرایندسازی افراد آن را چنین تعریف میکند:«فرایندی که از طریق آن فرد ارزشها،نرمها و رفتارهای لازم که به او اجازه میدهد که بهعنوان یک عضو سازمان مشارکت داشته باشد را میآموزد».
مناسک(شعائر): شامل فعالیتهای جمعی است که از نظر فنی و تکنیکی زائد و غیرضروری است،اما از نظر اجتماعی در داخل یک فرهنگ حیاتی و اگر ارزشهای اساسی فرد با ارزشهای اساسی سازمان موافق بوده و ارزشهای حاشیهای او نیز موافق ارزشهای حاشیهای سازمان باشد،این فرد در سازمان ذوب میشود(اصطلاحا هیچگونه نوآوری و خلاقیت از خود نشان نخواهد داد) اگر ارزشهای اساسی فرد مخالف ارزشهای اساسی سازمان و ارزشهای حاشیهای او نیز مخالف ارزشهای حاشیهای سازمان باشد،اصلا به طرف سازمان نمیآید.
یافتههای ما تأیید میکنند که کارکردهای اعضاء معمولی سازمان غالبا سنتی است تا Wertratibnal اگر ارزشهای اعضاء در ابتدا به جمعیتشناسی بستگی داشته باشد، طریقهای که ارزشها وارد سازمان میشود از طریق فرایند استخدامی است:برای مثال یک سازمان(شرکت)افرادی با ملیت خاص،سن، تحصیلات،جنسیت و...
نتیجهگیری: از نظر آقای هافستد؛اگر نمودارهای هر فرهنگ را در دو بخش1- ارزشها2-کارکردها خلاصه کنیم میتوان گفت ارزشها از نظر مکان و زمان جامعهپذیری در دوران کودکی(تا سن ده سالگی)و در خانواده و همسایگان شکل میگیرد(فرایند جامعهپذیری آن صورت میگیرد)در حالیکه کارکردها یعنی به کارگیری ایده رهبران در صحنه عمل زمانی آموخته میشود که ما از نظر سن بزرگسال بوده و ارزشهای ذهنیمان محکم و شکل گرفته است و در حقیقت مراحل جامعهپذیری کارکردها در مدارس،دانشگاهها(سطح اشتغال و سازمان)شکل میگیرد."