خلاصه ماشینی:
"وقتی احساس ترحم میکنیم،نسبت به وضعیت فرد مقابل احساس تأسف میکنیم و حتی ممکن است به صورت ناهشیار (به تصویر صفحه مراجعه شود) احساس برتری و خوشبختی نیز نسبت به او داشته باشیم.
احساس تنهایی و شناخته نشدن اغلب برای ما ناخوشایند است( Burne ,1965)و در راستای نیاز به دلبستگی( Balby 1928)و عشق و حرمت خود قرار میگیرد( Maslow ,970, Epstein ,1998, Adler ,1960 )از سوی دیگر،مرحله همسانسازی در فرایند همدلی مرحله خطرناکی است زیرا همانگونه که در شماره گذشته ذکر شده این مرحله با خطر بیگانگی با خود،وابستگی فکری و احساسی به دیگران،ناتوانی در بازگشت به هویت خود،رویارویی احتمالی با تغییر اجتنابناپذیر خود،و مسئولیتهای احتمالی همراه است و ترس انسانها از درک و همدلی با یکدیگر را قابل تبیین میسازد.
گذار از هر سه مرحله همدلی قدرت روانیای میخواهد که در هر کسی وجود ندارد و همین امر ضرورت آموزشهای لازم و تسهیل رشد شخصیتی افراد را-بخصوص افرادی که در شغل آنها ارتباطات بین شخصی یکی از مؤلفههای اصلی آن است-به میان میآورد.
نگاهی به ادبیات فرهنگ گذشته خود همچون نظم و نثری که سعدی به کار میبرد(موحد، 1373)،به ما میآموزد که وقتی میشود با چند کلمه مفاهیم مهمی را مطرح کرد،چه اجباری است که کلمات بیشتری به کار ببریم؟از این روی باید در جهت شکل دادن ارتباطات اثربخش از حداقل کلمات ممکن برای بیان مفاهیم استفاده کرد،و توضیح و تفصیل بیشتر را تنها در بدیهی است که ایجاز در گفتگو از اتلاف وقت و انرژی افراد در ارتباطات پیشگیری میکند،و همین امر ضرورت توجه به آن را در ارتباطات سازمانی و رسمی هویدا میسازد."