چکیده:
از دیدگاه کنوانسیون حقوق زن هرگونه تبعیض علیه زنان، بایستی از بین رفته و زنان از حقوقی برابر با مردان برخوردار شوند اما ریشههای اومانیستی، فمینیستی و سکولاریستی این کنوانسیون مانع از پرداختن به کلیه ابعاد حقوقی زنان در جامعه است. این تفکرات غربی موجب شده که حقوق سیاسی و اقتصادی بیش از حقوق مدنی و اجتماعی مورد توجه قرار گیرد و همین مسئله به تبعیض مضاعف زنان منجر شود.با این هدف و به روش تحلیل محتوای کیفی، مطالعه جز به جز متن کنوانسیون انجام شد و دریافتیم که نحوه برساخت حقوقی از زن به گونهای است که زنان در موقعیت وابستگی تثبیت کرده و تنها وابستگی از پدرسالاری به نهادهای حقوقی نظیر نهادهای دولتی منتقل شده است. همچنین کنوانسیون با رویکرد سلبی خود ، موجب شکاف جنسیتی در نظام حقوقی جوامع میشوند. زیرا الگوی موجود دفاع از حقوق زنان در این کنوانسیون، زاییده نوع خاصی از اصول و مبانی فکری پذیرفته شده در غرب بوده که برساخت وابسته از زن در حقوق بشر را به دنبال دارد.به عبارت دیگر، بسترهای فکری کنوانسیون موجب شده تا برساخت از زن و هویت زنانه در سایه نگاه مردسالار تولید شود که همان ساختارهای سلطه را بر زنان با نگاهی متفاوت اعمال کند. این نگاه موجب شده که با گذشت بیش از نیم قرن، کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان نتواند به نتایج چشمگیر و یا مداومی به نفع زنان دست یابد.
According to the Convention on the Rights of Women, any discrimination against women should be abolished and women should have equal rights with men, but the humanist, feminist and secularist roots of this convention prevent all aspects of women's rights from being addressed in society. These Western ideas have caused political and economic rights to be considered more than civil and social rights, and this issue has led to double discrimination against women. That is how the construction of rights from women is such that women have established themselves in a position of dependence and only dependence from patriarchy has been transferred to legal institutions such as government institutions. The convention also, with its negative approach, causes a gender gap in the legal system of societies. Because the existing model of defending women's rights in this convention is born of a special type of principles and intellectual principles accepted in the West, which leads to the dependent construction of women in human rights. In other words, the intellectual context of the convention has led to the construction of women And a female identity should be produced in the shadow of a patriarchal view that applies the same structures of domination to women with a different view. This view has meant that, more than half a century later, the Convention on the Elimination of All Forms of Discrimination against Women has failed to achieve significant or lasting results in favor of women.
خلاصه ماشینی:
از ديدگاه کنوانسـيون حقوق زن هرگونه تبعيض عليه زنان ، بايسـتي از بين رفته و زنان از حقوقي برابر با مردان برخوردار شـوند اما ريشـه هاي اومانيسـتي، فمينيسـتي و سـکولاريسـتي اين کنوانسـيون مانع از پرداختن به کليه ابعاد حقوقي زنان در جامعه است .
com مقدمه بررسـي اجمالي اسـناد بين المللي دفاع از حقوق زن گوياي آن اسـت که دغدغه اصـلي نخبگان جامعه ملل در دهه اول قرن بيسـتم ، مسـئله خريدوفروش زنان سـفيدپوسـت و اجير کردن آنان براي خودفروشـي و ضـرورت برخورد با اين پديده اجتماعي بود تا مسـئله تسـاوي حقوق با مردان به شـکل عملي درآيد؛ اماپس از گذشـت چند دهه تفکر جهاني نسـبت به زنان و حقوق آنان متحول گرديد.
مدعاي اين پژوهش بر آن اسـت که مباني هسـتيشـناسـي، انسـان شـناسـي و معرفت شـناسـي در تدوين حقوق زنان بر اسـاس برسـاختي از زن شـکل گرفته که بر مبناي حمايت مردان و عدم توانم ندسازي شکل گرفته است .
ريشه هاي فکري کنوانسيون رفع هرگونه تبعيض عليه زنان در اين بخش مباني فکري و به عبارتي مباني هسـتيشـناسـي کنوانسـيون مورد بازبيني و مطالعه قرار گرفته اسـت و به همين دليل نظريات مرتبط بيان ميشود: ديدگاه فمينيسم فمينيسـم ٤ گسـتره اي از جنبش هاي سـياسـي، ايدئولوژي ها و جنبش هاي اجتماعي اسـت که هدفي مشـترک را دنبال ميکنند: تعريف ، برقراري و دسـتيابي به سـطحي از حقوق زنان که در زمينه هاي سـياسـي، اقتصـادي، شـخصـي و اجتماعي، با مردان برابر باشد.