چکیده:
جوامع داخلی اصلی ترین وابتدائیترین هسته تشکیل روابط بینالملل یابه عبارت بهتر،جامعه بینالمللی هستند.درطول سالیان متمادی همزمان با شکلگیری مفهوم دولت،آرمانِ ایجاد یگانگی بین حکومتها وتشکیل جامعه واحده بینالمللی،که امروزه به عنوان مقولهای رو به گسترش،حرف نخست رادر جامعه جهانی میزند؛همواره مطرح بوده است.اما برای نیل به این آرمان که درشرایط فعلی نشانههایی ازامکان رایافته است،یکسان سازی دیدگاههای بازیگران وتابعان نظام بینالمللی همچنین رفع اختلافاتشان دراولویت قرارگرفته وتلاش برای ایجادنظم جدیدوپیشرفته جهانی قوت میگیرد.درنظم جدیدجهانی باکنار گذاشتن دولتها به عنوان اصلیترین بازیگران جامعه بینالمللی وجایگزینی ماموران دولتی تشکیل دهنده شبکههای افقی وهم عرض باموضوعات خاص ومرتبط به خودشان به جای حضور مستقل دولتها؛رقابت بینالمللی میان تابعان والگوهاایجادگردید.باوجود اینکه برخی تابعان المللی بامحدودیت فرآیندهای ماورای ملی برجامعه داخلی دست وپنجه نرم میکنندودر تلاشندبا استفاده ازتاثیرات فرآیند جهانی سازی راه طاقت فرسای گذارازسنت به مدرنیته راتسهیل نمایند؛ اصلاح قوانین گذشته که پاسخگوی فعالیت جهانی سازمانها که اکنون باماهیت دگرگون الگوهای جدیدساختاری روبروشدند،ضروری به نظرمیرسید.لذانیازبه ارائه نوعی الگو جهت ساماندهی به تابعان، منجر به استقبال رسمی سیاست جهانی ازاین شبکهها شدونه تنهاآماده تقویت هسته ساختارنظم نوین جهانی گردیدبلکه در راستای گذار مراحل مدرنیته به پست مدرنیته کوشش نمود. این شبکهها با نام شبکههای فراحکومتی با پشت سر گذاشتن شبکههای فراملی و روابط فراحکومتی پابه عرصه وجود گذاشته و سعی در به ظهور رساندن ساختار کل پیشرفتهتری در جامعه بینالمللی دارد. در این جستار با استعانت از روش توصیفی تحلیلی به دنبال بررسی، ارزیابی و کاربرد شبکههای فراحکومتی در حقوق بینالملل خواهیم بود.
Local societies are the most preliminary pivot on the international relations or international community are developed. During years,the goal of integrating governments and forming a single international community,which growing phenomenon,plays the leading role in the world community,was always pursued,To achieve this goal,unifying viewpoints of the involved governments and the international system takes priority as well as resolving disagreements,Efforts to develop new and advanced discipline was strengthened,In new international discipline, by putting aside governments as the main actors of the international community and replacing the government agents who build up horizontal networks aligned with special subjects.The international competition was created between the subordinates and the patterns,Although some international followers struggle with the limitations of transnational processes on domestic society and seek to facilitate the onerous transition from tradition to modernity by using the effects of the globalization process,it seemed necessary to amend previous laws to be responsive to the global activities of organizations that now face the changing nature of new structural patterns,Therefore, the need to provide a pattern for organizing the subordinates, led to the world politics official acceptance of these networks and not only prepared to strengthen the core of the structure of the new world discipline, but also tried to help the transition from modernity to postmodernity,These networks,known as transgovernmental networks,emerged by leaving behind transnational networks and transgovernmental relations, and are trying to bring about a more advanced overall structure in the international community.
خلاصه ماشینی:
از آنجايي که افزايش هرچه بيشتر وابستگي هاي متقابل ١دولت ها در مسائل بين المللي منجر به افزايش تقاضا براي ايجاد اشکالي از حکمراني بين المللي ٢براي تنظيم و نظارت بر اين روابطه شده است ، لذا دولت ها مصرانه در تلاش بوده اند تا طي فرآيندهايي جامعه بين المللي را پذيراي هنجارهاي جديد و توسعه روابط ميان سازماني ، 3 فراملي و فراحکومتي کنند تا از اين طريق به حيات خود ادامه دهند.
4 يکي از مباني تشکيل روابط و شبکه هاي فراحکومتي ايده وابستگي پيچيده متقابل ميباشد که توسط رابرت کيئن و جوزف ناي طراحي و توسط ريچارد کوپر٥متداول گرديد٦و توسط ريموند لسلي بيول ٧در سال ١٩٢٥ براي توصيف ترتيب جديد ميان اقتصاد، فرهنگ و نژاد مورد استفاده قرار گرفت ؛ اين ايده با سه شاخص اصلي خود که عبارتند از: ايجاد کانال هاي اشتراکي ميان سه رويکرد ارتباطي بين دولتي ،٨ فراحکومتي و فراملي جوامع ، عدم ايجاد سلسله مراتب و اولويت بندي موضوعات و اهداف آنها، کاهش در استفاده از نيروي نظامي و قدرت اجباري در روابط بين المللي ، قدرت گرفت (١٩٢٥٥.
٧ از دهه ٦٠ و ٧٠ انديشمندان تلاش براي گسترش روابط فراحکومتي داشتند اما دو مسئله ذهن آنان را به خود مشغول ميداشت : شبکه هاي ايجاد شده را به سازمان هاي داخلي بايد نسبت داد يا سازمان هاي بين المللي ؟ براي پاسخ به اين پرسش کوهان و ناي در کتاب خود عنوان ميکنند که روابط فراحکومتي يک ارتباط ، ائتلاف و تعامل شناخته ميشود که فراسوي مرزهاي کشورها شناخته شده و ارگان هاي مرکزي سياست خارجي حکومت بر آن کنترلي ندارند.