چکیده:
با توجه به اینکه رابطه میان دین و قتل، نیاز به بررسی و تحلیل بسیاری دارد، گروهی در راستای قتل افراد کافر و عدم قصاص قاتل مسلمان، آن را به دین نسبت دادهاند که آن را یک خشونت دینی تلقی می-نمایند، در حالیکه عدهای دیگر با تبرئه ی دین، این رفتار نابهنجار را به فرهنگ تسلط یافته در یک جامعه ربط می دهند، چراکه هیچ توجیهی برای اینگونه خشونتها در دین وجود ندارد. اگرچه از طرفی در علم جرمشناسی در بحث جرمهای ناشی از نفرت، نظریههایی در رابطه با تناسب دین و خشونت ارائه شده که قدسی و لایتغیر بودن ارزشهای دینی را سبب خشونت زا و لطیف و فرهنگی بودن دین را منجر به خشونت زدایی میدانند که در کنار آن برخی رفتار و گفتار و کردار، جنسیت، قومیت و طریقه زیستی بزه دیده را بی تاثیر در وقوع جنایت بر علیه او نمیدانند ولی حقیقت این است که حاکمان و افراد جامعه با درک بی اساس یا بد فهمی از دین، دچار اینگونه خشونتها میشوند چراکه درک و فهم صحیح از دین، این خشونت را بوجود نمی آورد و صرف کافر بودن شخصی دلیل تبعیض در حقوق مالی و شهروندی وی نمیباشد.
Given that the relationship between religion and murder needs to be studied and analyzed a lotsome have attributed it to religion in connection with the killing of infidels and consider it a religious violence, while others, by acquitting religion, link this abnormal behavior to the dominant culture in a society. Because there is no justification for such violence in religion on the other hand, in criminology, in the discussion of hate crimes, theories have been proposed regarding the appropriateness of religion and violence.They consider the stability of religion as the cause of violence and the variability of religion as the cause of non- violence also, some do not consider the victimes behavior, speech, actions, gender, ethnicity, and lifestyle to be ineffective in committing a crime against him. But the truth is that the rulers and the people of the society, with a baseless understanding, gain an understanding of religion. They suffer from such violence. Because a correct understanding of religion does not create this violence, and there is not infidelity of one person any reason for discrimination in his financial and citizenship rights.
خلاصه ماشینی:
٢٨٧٧ درجهت پاسخ به سوالات فوق ، نظريه فقهاي اسلام به همراه دلايل آنها بررسي و بعد از آن قوانين داخلي، قانون اساسي و قوانين بين المللي در راستاي تامين حقوق اقليت ها (غيرمسلمان ) مورد توجه و پژوهش قرار مي گيرد و نهايتا مطابق با اصل مصلحت و مصلحت اهم پاسخ به تعارض ميان قاعده نفي سلطه کافر و اصل تساوي در بزه قتل غيرمسلمان داده مي شود که آيا در شرايط فعلي جامعه نياز به تبعيت از قاعده نفي سلطه ، ضرورت دارد يا خير؟ مهم ترين اثرات قبول نظر اول ، قابل گذشت بودن اين مجازات از سوي اولياي دم مقتول و نيز امکان رد فاضل ديه به مقتول مسلمان از سوي خواهان ديه مي باشد.
در حقوق کشورمان ، مقنن با توجه به برخي دلايل قابل درک و شايد هم منطقي در ابتدا در ماده آورده با دسته بندي کافر، سه گروه از کافرين را به جز کافر حربي را همانند مسلمان دانسته و براي ايشان همانند مسلمان در صورت قتل عمد قصاص درنظر گرفته و تفاوتي ميان ايشان با مسلمانان نمي داند وليکن متاسفانه در تبصره ٢ ماده ٣٠١ قانون مجازات اسلامي مجددا بيان شده چنانچه اگر مجني عليه قبل از اجراي قصاص ، مسلمان شود در بزه قتل غيرمسلمان ، قصاص ساقط مي گردد اينگونه نظر مقنن که مصداق شرط تساوي در دين به جاي بيان حکم کلي آن روي آورده است .