خلاصه ماشینی:
"حکمت ملاصدرا در ضمن اینکه در بردارنده مسائل فلسفههای پیشین بود و همه آنچه را که فیلسوفان مشاء و حکیمان اشراق خواستهاند تفسیر کنند، به نیکوترین شکل تفسیر میکند، در عین حال دشواریهای فلسفی دیگری را که حل آنها از عهده نحلههای پیشین خارج بوده، بر پایه آراء و نظریههای ابتکاری خویش گشوده و تکامل فلسفه اسلامی با نظریههای ابتکاری ملاصدرا همانند یک مرحله تاریخی، مبتنی بر جریانها و وقایع دوران نضج خود بوده و با نگرش نقادانه به نحلههای مشایی و اشراقی، حکمتی در خدمت تبیین اعتقادات دینی یا به تعبیر امروزی کلام فلسفی، عرضه نموده در حقیقت، آغازگر یک انقلاب فلسفی بوده که ساختارهایی مختص به خود داشته است 9 .
و بطور کلی میتوان گفت: علامه طباطبایی از دو جهت مشرب خاص خود را در فلسفه اسلامی به وجود آورد و نوآوریهای وی بطور عمده از دو خاستگاه فکری ریشه گرفته است که عبارتند از: 1-طرح بحثهای تازهای که پیش از وی در دیدگاه سنتی فیلسوفان سابقه نداشته و بیشتر، به واسطه آشنایی با افکار فلسفی رایج در غرب، به داخل بحثهای«فلسفه اسلامی»در آمدهاند؛که این مسائل خود، بر دو قسماند: -یا خود، نوآوری شدهاند مثل بحثهای معرفتشناسی که در مشرب نو صدرایی از ادراک شناسی پیشین، فرتر رفته، با طرح مراحل شناخت انسانی و ارائه برهان در چگونگی دریافتهای حسی و عقلی به علمشناسی فلسفی نزدیک میشود، (بررسی مسأله علم و معلوم را از لحاظ اهمیت در جرگه مسائل درجه یک فلسفه باید قرار داد، زیرا تا ما هستیم سر و کاری به غیر علم نداریم) 17 یا در بحث از ادراکهای اعتباری که برای اولین بار در میان مسائل فلسفی مورد بحث واقع شدهاند و بعد از اثبات برهانی ریشه اعتباریها و شاخههای اولین آنها 18 در کنار بحثهای قبلی فلسفه-از اقسام علم-به بحث، گذاشته شدهاند 19 ."