چکیده:
سبک زندگی عارفانه مشتمل بر اصول و مبانیای است که میتوان از آنها بهعنوان مشخصههای متمایزکننده آن از سایر سبکهای زندگی یاد کرد، ازاینرو یک راه برای فهم زیست عارفانه تبیین این اصول و ارائه آنها در ساختاری نظاممند است. بر این اساس، در نوشتار حاضر موضوع بحث استخراج اصول زیست عارفانه با تامل در اندیشه ابنعربی به شیوه توصیفی و تحلیلی است که برسازنده مولفههای سبک زندگی عارفی است که با طی کردن فرایند سلوک به مقام تخلق به اخلاق الاهی دست یافته است و الگویی از زیستن را هم از لحاظ بینشی و هم از لحاظ عملی عرضه میدارد که او را از سایر شیوههای زندگی متمایز میسازد. از این اصول تحت عناوین «عبودیت و حریّت»، «حکمت»، «مکارم اخلاق»، و «عدم نزاع» یاد شد که مترتب بر یکدیگر بوده و ساختار نظاممندی را تشکیل میدهند. همچنین در ضمن بحث از این اصول از مبانی هستیشناختی و انسانشناختی تبیینکننده آنها نیز سخن به میان آمد.
Mystical lifestyle consists of principles and bases that can be mentioned as its distinguishing features from other lifestyles, so one way to understand mystical life is to explain these principles and present them in a systematic structure. According to this, in the present article, the subject of discussion is the extraction of mystical life's principles by reflecting on Ibn Arabi's thought in a descriptive and analytical manner, which constructs the components of a mystic's lifestyle that has achieved the status of assuming the Divine character by going through the process of progression in the path and offers a model of living in terms of vision and also practicality that sets it apart from other lifestyles. These principles were referred to as "worship and freedom", "wisdom", "noble character traits", and "non-conflict", which are arranged together and form a systematic structure. While discussing these principles, the ontological and anthropological foundations that explained them were also discussed.
خلاصه ماشینی:
پس هدف غايي عارف «عبوديت محض » حق است ، اما طريق آن «حرّيت » يعني رهايي از هرگونه سلطه و عبوديت خلق است که از آن به «انقطاع از خلق » نيز تعبير ميشود و درواقع بايد آن را حرّيت از هرگونه تعلق و ارتباط و نسبت با تعينات خلقي يا رويگرداني از آن ها و رويآوري به حق دانست ، چون انسان به هر مخلوقي روي آورد حقي را براي او اثبات ميکند و به ميزان آن حق ، خود را عبد او ميسازد و تحت سلطۀ او قرار ميگيرد و به همين اندازه عبوديتش براي حق نقصان ميپذيرد (ابن عربي، بيتا، ج ١: ١٩٦).
علم عارف به مواضع امور، چيزي غير از علم او به نسبت هاي اسمائي امور نيست و براساس آن ميفهمد که هر امري ضرورتاً در مطابقت با عالم الوهيت همان گونه اي ظهور يافته است که هست و بايد باشد و تغييري هم در آن راه پيدا نميکند و حکمت درواقع درک اين حقيقت است (ابن عربي، بيتا، ج ١: ٢٢٧).
ازآنجاييکه کاربرد خُلقيات آدمي در مواجهه عملي با ديگران ظهور مييابد، از پيامدهاي آن اين است که عارف حکيم با هر کسي آن گونه که شايستۀ اوست و متناسب با شأن و منزلتش رفتار ميکند و حد و اندازه اش را نگاه ميدارد؛ چنان که ابن عربي دربارٔە اهل فتوت که صاحب تمام مکارم اخلاق هستند ميگويد: شايسته نيست کسي فتي [جوانمرد] ناميده شود مگر آنکه ...