چکیده:
دف پژوهش حاضر پیش بینی شادکامی بر اساس سبک های تفکر، خلاقیت و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در دانشجویان بود. روش پژوهش توصیفی ـ همبستگی می باشد، جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان اقبال لاهوری مشهد بود که در این پژوهش به روش نمونه گیری در دسترس 250 نفر انتخاب شدند. برای ارزیابی متغیرها از پرسشنامه شادکامی آکسفورد ( OHI، آرگایل ولو 1990) و آزمون خلاقیت ، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان ، پرسشنامه سبک های تفکر استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از روش های آماری توصیفی مانند (میانگین و انحراف معیار) و همبستگی پیرسون و رگرسیون استفاده شد. نتایج نشان داد که خلاقیت و سبک های تفکر و راهبرد های تنظیم شناختی با شادکامی را بطه مثبت معناداری دارد و می تواند آن را پیش بینی کند.همچنین بین شادکامی با خلاقیت را بطه مثبت معنا داری وجود دارد. نتایج پژوهش حکایت از آن داشت که سبکهای تفکر، خلاقیت و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، شادکامی را در دانشجویان پیش بینی می کند.
خلاصه ماشینی:
واژه هاي کليدي: شادکامي ، سبک هاي تفکر، خلاقيث ، تنظيم شناختي هيجان ، دانشجويان مقدمه در سال هاي اخير با گسترش روان شناسي مثبث نگر، مطالعه شادکامي، محور اساسي پژوهش هاي اين حيطه بوده اسث .
بر اساس تحقيقاث انجام شده و تاييد نسبي وجود ارتباط بين سبک هاي تفکر و خلاقيث و راهبردهاي تنظيم شناختي با شادکامي و تاثيري که اين متغيرها برهم دارند.
در نتيجه ، هدف مطالعه حاضر بررسي رابطه بين شادکامي و سبک هاي تفکر، خلاقيث و راهبردهاي تنظيم شناختي هيجان در دانشجويان اسث .
همچنين در پژوهش حاضر جهث پايايي سبک هاي تفکر از روش آلفاي کرونباخ استفاده شد که نتايج آن به صورث زير اسث : قانون گزاري ۷۹%، اجرايي ۷۳% و قضاوث گر ۷۶%، فردي سالاري ۷۶% و پايور سالاري ۷۷%، جرگه سالاري ۷۶%، ناسالاري ۶٤%، کلي نگر ۹۰%، جزئي نگر ۸۷%، درون گر ۸۰%، برون نگر ۸۵%، آزاد انديش ۷۶%، و محافظه کار ۸۷%.
بحث و نتيجه گيري هدف پژوهش حاضر بررسي رابطه بين سبک هاي تفکر، شادکامي، تنظيم شناختي هيجان و خلاقيث با کار آفريني در دانشجويان دانشگاه اقبال لاهوري مشهد بود.
نتايج به دسث آمده بيانگر اين بود که بين سبک هاي تفکر (عملکرد، اشکال، حيطه ها، تمايالث ، سطوح ) و متغير ملاک در سطح P< رابطه معني دار وجود دارد .
Thinking Styles and modes of Thinking: implications for education and research Journal of Psychol 2002 May 136 (3): 245 – 61 Zhang.
Journal of Psychology 135, 621 – 637 Zhang, Li-fang.