چکیده:
نظریة امر الهی، یکی از نظریات مهم و پرسابقه در باب چیستی ارزشهای اخلاقی است. علل و ادلة مختلفی موجب پیدایش چنین دیدگاهی شده است. وجود برخی احکام بهظاهر غیراخلاقی در متون دینی، ازجمله دستور قتل کودک بیگناه، استناد به مالکیت مطلق الهی، استناد به اختیار مطلق خداوند متعالی و محدود نبودن وی در اوامر و نواهی خود به چارچوبهای اخلاقی، استناد به عدم توانایی عقل، در درک حسن و قبح اعمال بدون کمک شرع و نسخ برخی احکام اخلاقی و نسبیت آنها، دلایلی است که موجب شده برخی متکلمان طرفدار این نظریه شوند. بررسی این امور نشان میدهد که عدم درک درست از وجه اخلاقی احکام دینی و نیز درک ناقص از صفات خداوند متعالی و تاثیری که بر نحوة آفرینش میگذارند، موجب چنین رویکردی شده است. مقالة حاضر با روش تحلیل عقلی و جمعآوری اطلاعات به روش کتابخانهای، نشان میدهد که اخلاق دینی با تفسیر نظریة امر الهی نادرست است، گرچه میتوان تفسیر درستی از آن ارائه داد که برتری قابل توجهی نسبت به اخلاق سکولار دارد.
The theory of the divine order is one of the most important and long-standing theories on the nature of moral values. Various reasons and factors have given rise to this view. The existence of some seemingly immoral rules in religious texts, such as the order to kill an innocent child, invoking absolute divine ownership, invoking the absolute authority of God Almighty and his complete freedom in his commands and prohibitions and his not being limited to moral frameworks, invoking the inability of reason to understand goodness and badness of actions without the help of Sharia and the abrogation of some moral rulings and their relativity are the reasons that have led some theologians to support this theory. An investigation of these issues shows that the lack of a proper understanding of the moral aspect of religious rules and the incomplete understanding of the attributes of God Almighty and the effect they have on the way of creation have led to this approach. Using the method of rational analysis and collecting data through the library method, the present paper shows that religious ethics with the interpretation of the theory of the divine order is wrong, although if interpreted correctly, it has a significant advantage over secular ethics.
خلاصه ماشینی:
وجود برخی احکام بهظاهر غيراخلاقی در متون دينی، ازجمله دستور قتل کودک بیگناه، استناد به مالکيت مطلق الهی، استناد به اختيار مطلق خداوند متعالی و محدود نبودن وی در اوامر و نواهی خود به چارچوبهای اخلاقی، استناد به عدم توانايی عقل، در درک حسن و قبح اعمال بدون کمک شرع و نسخ برخی احکام اخلاقی و نسبيت آنها، دلايلی است که موجب شده برخی متکلمان طرفدار اين نظريه شوند.
بررسی وجود دستور قتل کودک بیگناه در متون دينی آيا وجود دستوراتی همچون ذبح حضرت اسماعيل(، يا کودکی که به دست حضرت خضر(، کشته شد، میتواند غيرواقعی بودن ارزشهای اخلاقی را اثبات کرده، و آنها را تابع امر و نهی الهی كند؟ پاسخ اين است که وجود چنين دستوراتی، نهتنها به معنای انکار حسن و قبح ذاتی نيست، بلکه فهم درست آنها، مؤيد اين است و چنين دستوراتی برای حصول مصلحت موجود، در مفاد آنها صادر شده است.
سؤال اين است که آيا اگر مرگ کودک، به نحو ديگری رخ میداد، غيراخلاقی نبود و چون توسط حضرت حضر(، که يک انسان آگاه و مختار است انجام گرفته، غيراخلاقی است يا چنين فعلی، به هر نحوی که باشد، غيراخلاقی است؟ در شق اول قضيه، میتوان پرسيد چه فرقی است بين اينکه کودکی بیگناه، با بيماری کشته شود يا يک انسان او را بکشد، بخصوص وقتی که هر دوی آنها مأموران الهیاند و به اذن و دستور او چنين کاری میکنند؟ واقعيت اين است که هرچه در عالم است، جنود خداوند متعالی است و او پايان زندگی مخلوقات خود را به اشکال مختلفی رقم میزند.