چکیده:
برتراند وستفال متولد دهم می 1962 در استراسبورگ فرانسه است. در سال 1988 دورة دکترای خود را در رشتة ادبیات عمومی و تطبیقی دانشگاه استراسبورگ به پایان رسانده و یازده سال (1992ـ1987) در مؤسسة دانشگاهی زبانهای مدرن در میلان ایتالیا و شش سال (1998ـ1992) هم در دانشگاه میلان تدریس کرده است. در سال 1998 به فرانسه برمیگردد و از آن زمان تاکنون در رشتۀ ادبیات تطبیقی و عمومی در دانشگاه لیموژ فرانسه تدریس می کند. از سال 1999 تا آگوست 2019، پنج دورۀ پی در پی مدیریت گروه پژوهشی EA 1087 EHIC را داشته و از 2016 تا 2019 نیز رئیس مؤسسة تحقیقات لیموژ SHS بوده است که کارهای علمی فرابخشی را در دانشگاه های نیو آکیتن فرانسه مدیریت می کند. از سال 2013 عضو آکادمی اروپا شده و در دانشگاه های کشورهای مختلفی همانند آمریکا، ایتالیا، ساحل عاج، چین و اسپانیا استاد مدعو بوده است. محورهای پژوهشی او شامل این موارد است: نقد جغرافیایی، نظریة ادبی، پست مدرنیسم، نقد پسااستعماری، ادبیات جهان، پساانسانگرایی، نقشه نگاری و هنرهای معاصر؛ اما فعالیت های علمیاش بیشتر بر اساس نقد جغرافیایی است که طرح آن از سال 1999 آغاز شد و در آثاری همچون نقد جغرافیایی، واقعیت، خیال و فضا و قفس نصف النهارها و اطلس سرگردانیها: مقالات نقد جغرافیایی به طور مشروح ارائه شده است.
Geocriticism, Real and Fictional Spaces is a book by Bertrand Westphal, Professor of Comparative Literature at the University of Limoges in France. He is the theorist of geocriticism and has written several books to explain the importance of adopting a geocritical approach in literary studies. The book is an interdisciplinary study and was translated from French to English by Robert Tally who has written a preface to the book. The book is comprised of an introduction, five chapters, notes and an index. The chapters are entitled as follows: Spatiotemporality, Transgressivity, Referentiality, Elements of Geocriticism, and Reading Spaces. The first chapter is about temporal metaphors and spatializing time. In chapter two, the focus is on a characteristic element of contemprary space. Chapter three is devoted to theoretical speculations about links between the world and the text and between the referent and its representation. Chapter four describes the geocritical metodology. The final chapter examines the importance of the text in the construction of a place.
خلاصه ماشینی:
نقـد جغرافيايـي بـه مـا اجـازه مي دهـد بـر روش هايـي کـه ادبيـات بـا جهـان برهم کنـش دارد، تأکيـد کنيـم و همچنيـن ايـن نکتـه را دريابيـم کـه چگونــه همــۀ روش هــاي برخــورد بــا جهــان به گونــه اي ادبــي اســت (x :٢٠١١ Wesphal) تالــي ، گذشــته از مترجــم ، گســترش دهندٔە نظريــۀ نقــد جغرافيايــي وســتفال نيــز هســت .
او جغرافيــدان را يــک نــوع نويســنده مي دانــد و دربــارٔە کتــاب وســتفال مي گويــد: در نقـد کوتاهـي کـه بـر کتـاب نقـد جغرافيايـي وسـتفال نوشـته ام ، ذکـر کـرده ام کـه «همـۀ نوشــته ها از شــکلي از نقشــه نگاري بهره منــد هســتند، بــا وجــود ايــن ، بيشــتر نقشــه هاي واقعــي بــه راســتي فضــا را نشــان نمي دهنــد؛ بلکــه هماننــد ادبيــات آن را در يــک کلاف پيچيـده از روابـط خيالـي رقـم مي زننـد.
(x :٢٠١١ Wesphal) به جــز مقدمــۀ مترجــم و مقدمــۀ خــود نويســنده ، کتــاب پنــج فصــل بــا عنوان هــاي زيـر دارد: فصل اول : فضاـ زماني ١ وســتفال در آغــاز ايــن فصــل مي پرســد: «آيــا تاريــخ بــه آخــر خــط خــود رســيده اسـت ؟» و بـه ايـن مطلـب اشـاره مي کنـد کـه گـذر زمـان در اغلـب اوقـات بـا اسـتعاره هاي 1 1 Spatiotemporality فضايــي بيــان شــده اســت .
وســتفال در ادامــه اشــاره اي بــه نظــر پائــولا زاکاريــا مي کنــد کــه مي گويــد بــدن هــر مــرد و زن يــک مــکان اســت ؛ مکانــي کــه به طــور کامــل کشــف نمي شــود و ادامــه مي دهــد کــه از ديــدگاه زنانــه ، پيونــد درک شــده بيــن فضــا و بــدن ، محــدود بــه نوشـتن نيسـت و اشـاره بـه مقالـه اي بـا عنـوان «نوشـتن زنـان و فضـا: جغرافيـاي اسـتعماري و پسااســتعماري » مي کنــد کــه کاتريــنَ نــش ٢ در آن بــه بررســي عميــق تعامــلات بــدن زن و نقشه کشــي مي پــردازد.