چکیده:
در ایران معاصر، گاهی رابطۀ میان هویتهای قومی و هویت ایرانی در مرز میان همسویی، تضاد، تنازع و گسست بوده است. روایتهای سیاسی و اجتماعی از مسئله هویت ایرانی و عناصر آن، در تضعیف یا تقویت این رابطه اثرگذار است. از سه روایت ملتگرا، مدرن و پست مدرن و تاریخی، تنها روایت تاریخی است که با پرهیز از افراط و تفریط در تبیین مسئله، به تحکیم و پیوستگی حداکثری ایران و ایرانیان توجه دارد. ابراهیم یونسی، فعال سیاسی، مترجم و نویسنده کردتبار ایرانی، صاحب آثار متعددی به زبان فارسی است. برخی از آنچه او ترجمه کرده دربارۀ تاریخ فرهنگی و سیاسی کردها و وقایع سیاسی معاصر است. همچنین از او رمانهایی نیز با زمینۀ اقلیمی منتشر شده است. او در مقدمه یا پاورقی اغلب ترجمهها به نسبت میان کردها و ایران توجه دارد و به گونهای هویتاندیشانه میان کردها و ایران رابطهای همسو و همجهت برقرار میکند و نظر نویسندگانی را که قائل به تمایز و جدایی میان هویت قومی و هویت ایرانی هستند یا بخشی از عناصر هویت قومی را در جهت تضعیف هویت ایرانی برجسته کردهاند، نقد میکند. او به ویژه متوجه نقش و کارکرد هویتساز زبان کردی و زبان فارسی است. بنابراین، به رغم وابستگی سیاسیِ ابتدایی خود یا خلاف آنچه برخی احزاب سیاسی در نظر دارند، میان زبان کردی و زبان فارسی قائل به رابطهای همسو است. از اینرو زبان فارسی را برای نوشتن به کار میگیرد و سعی میکند با کاربست فراوان واژگان و آنچه داشتههای دانشی و زبانی کردی است، بر غنای زبان فارسی و گنجینۀ لغوی و فرهنگی آن در آثارش بیفزاید. در این مقاله با تحلیل مقدمههای ترجمهها و توجه به مسائل زبانی داستانها به این وجه هویتاندیشانۀ ابراهیم یونسی پرداخته شده است.
identities and iranian identity has been on the border between
alignment, contradiction, conflict and rupture. political and social
narratives of the issue of iranian identity and its elements are effective
in weakening or strengthening this relationship. among the three
nationalistic, modern, postmodern and historical narratives, it is the
only historical narrative that pays attention to the maximum
consolidation and unity of iran and iranians by avoiding excess and
exaggeration in explaining the problem. ebrahim yunsi, a political
activist, translator and writer of iranian kurdish descent, is the author
of several works in persian. some of what he translated is about
kurdish cultural and political history and contemporary political
events. in the introduction or footnote of most of the translations, he
pays attention to the relationship between kurds and iran, and in a
way of focusing on identity between kurds and iran, he establishes an
aligned and consistent relationship. also, in his works, he criticizes
the opinion of writers who have highlighted some of the elements of
ethnic identity in order to weaken iranian identity, or who believe in
the distinction and separation between ethnic identity and iranian
identity. he is especially aware of the role and function of the kurdish
language and the persian language. therefore, in spite of his primary
political affiliation or contrary to what some political parties think, he
believes that there is an equal relationship between the kurdish
language and the persian language. therefore, he uses the persian
language to write and tries to increase the richness of the persian
language and its lexical and cultural treasure in his works by using a lot of words and what is kurdish knowledge and language. in this
article, by analyzing the introductions of the translations and paying
attention to the linguistic issues of the stories, this aspect of the
identity in opinion of ebrahim yunsi has been discussed.
خلاصه ماشینی:
هويت انديشي در آثار ابراهيم يونسي؛ تکيه بر زبان فارسي و تقويت هويت ايراني ١ * مهدي سعيدي ** سيده نرگس رضايي چکيده در ايران معاصر، گاهي رابطۀ ميان هويت هاي قومي و هويـت ايرانـي در مـرز ميـان همسويي، تضاد، تنازع و گسست بـوده اسـت .
اغلب آنها (نظير علياشـرف درويشيان، ابراهيم يونسي) زمينۀ اقليمي و محيط روستايي را برميگزينند تـا بـه سـبک رئاليسم انتقادي به توصيف چهرة زشت فقر و بيان خشونت زندگي مردماني بپردازند کـه از نخستين امکانات زندگي محروماند و گرفتار ظلم خـانهـا، اربـابهـا و سياسـت هـاي دولت هاي مرکزي شدهاند و ناامني و آشوب و اضطراب ناشي از زندگي در مـوقعيتي ايـن چنيني در روايت هاي آرمانخواهانۀ نويسندگان اقليم غرب بازتاب يافته است .
روايت هاي داستاني اقليم غرب و بـه ويـژه در داسـتانهـاي درويشـيان و يونسي به بيان و تکرار مضمون فقر ميپردازد؛ براي اينکه «ادبيات اين اقليم ، حديث نفس يک قوم است که ميخواهد رنج تاريخي خود را با فرياد رسا و از منطقـه اي دور افتـاده و فراموش شده به گوش همۀ مردم ايران برساند» (شيري، ١٣٨٣: ٦٥).
او در سال ١٣٨٧ مقالات خود در اين زمينه را بـا تغييـرات و اضـافات در کتـابي بـه نـام ٨/هسيب ٣يصفله ري١زت يميصعيفت ر٤فري منتشـر کـرده و در ايـن کتـاب برخـي نويسـندگان شاخص ادبيات اقليمي و آثارشان را هم معرفي کرده و از جنبه ارتباط با ادبيـات اقليمـي به شرح آنها پرداخته است .
نتيجه گيري آنچه دربارة روايت هاي داستاني و ترجمه هاي ابراهيم يونسي و در نسبت بـا موضـوع اين مقاله اهميت دارد، موضوع کردها و هويت قومي در نسبت با ايـران و هويـت ايرانـي است .