خلاصه ماشینی:
"■ رمضانی فرخانی: اگر اجازه بدهید، پرسش آخر را که البته در نسبت مستقیم با کتاب «گفتوگوی شاعران» نیست اما به هر حال، چون در نسبت با زیرساختهای شعر معاصر ماست و دستاوردهای آن را دربرمیگیرد، بیمناسبت نیز نخواهد بود، خدمتتان مطرح کنم و آن اینکه: در سیر تطور شعر معاصر فارسی، اگر فرض را بر این بگذاریم که اتفاقی به نام «نیما» یوشیج و دستآوردهای ذاتی و عرضی شعر نیمایی در شعر ما نمیافتاد، اما همین قلههای شعر نیما، یعنی اخوان، فروغ، شاملو و سپهری، تجربهها و فعالیتهای خود را در همان قالبهای مرسوم شعر کلاسیک ادامه میدادند؛ چنان که در همان دوره ما با سرآمدانی مثل بهار، پروین اعتصامی و شهریار و مثلا رهی معیری در این عرصه روبهرو هستیم، با عنایت به ذات نوجو و خلاق این چهار شاعر مطرح شعر پس از نیما و نیز الزاماتی که زمان و مکان خودبهخود به شاعر القا میکند، آیا به نظر شما دور از تصور بود که شاعری مثل اخوان، اگر نه چند قدم جلوتر و فراتر از بهار، دست کم در حد و اندازة ملکالشعرای بهار، دستآورد غنی کلاسیک در شعر ما داشته باشد؟ و آیا مثلا سپهری و شاملو و فروغ اگر همة تلاش و دستآوردهاشان را در قالبهای کلاسیک شعر ما میریختند آیا بعید بود که شعرهاشان در این عرصه و بر همان اساس چیزی اگر نه بیشتر، دست کم، هم قدر و اندازة شعر شاعرانی مثل امیری فیروزکوهی، شهریار، پروین و یا رهی داشته باشد؟ این پرسش، از آنجا میتواند محل یادآوری باشد که هم اخوان و هم شاملو و هم سپهری و نیز فروغ، تجربههای کم و بیش قابل بررسیای در این زمینه برای ما باقی گذاشتهاند اگرچه که شعر کلاسیک غایت و ایدهآل آنها به عنوان قالب شعر نبوده است."