خلاصه ماشینی:
"در عوض بیننده تقابل میان تماشاگر و نمایش را بیثبات مییابد(و این دومین وجه ساختشکنی است که باید مورد تأکید قرار داد)پس شروع به تشخصی مشارکت خود در موضوعی میکند که تحت بررسی است و درمییابد که حد این مشارکت را شاید هرگز نتوان تشخیص داد زیرا هیچ نقطهای از متن تهی از دشواریهای انتقادی نیست.
میتوانیم در گفتههای بزرگان دوران اولیه سینما،نوعی آگاهی نسبت به این جنبه از زبان سینمایی را ملاحظه کنیم،با توجه به کشمکشهایی که آنها در دوره خود با موضوعات شکلگرایانه،فنی و معانی بیانی داشتند لف کولشوف یکی از بنیانگذاران سینمای شوروی در جملهای که تبدیل به بیانهای معروف شده است تصریح میکند که فیلم را در پایهایترین سطح آن باید به منزله زبان قلمداد کرد:«نما باید به منزله نشانه،نوعی حرف عمل کند.
اگر در این فیلم قدرت مطلق به منزله قدرتی غیر انسانی و با سادهترین نشانههای منفی نمایش داده میشود در جای دیگر ضعف قدرت جسمانی هویت کایل ریس را به منزله انسان نشان میدهد، (نیازی نیست تا نماهای نقطه دید او را ببنیم تا با وی همذاتپنداری بیشتری داشته باشیم).
فیلم به سمتی میرود که نقاب از چهره سایبرگ برمیدارد و با تصویرپردازی نشان میدهد که شباهت ترمیناتور با انسان صرفا توهمی بیش نیست،ورای گوشت و سلولهای او هیچ چیز انسانی وجود ندارد ولی به معنایی دیگر،این ماشین شدیدا جنبه انسانی مییابد،زیرا تجلی هراسهای انسان است."