خلاصه ماشینی:
"»14 گرچه این امتیاز هرگز جامه عمل به خود نپوشید و قبل از آن که ناصرالدین شاه از سفر برگردد، مورد اعتراض شدید علما و مردم قرار گرفت، و در نتیجه شاه مجبور شد که برای جلوگیری از خشم مردم، میرزا حسینخان را به تهران نیاورد و او را در رشت به عنوان فرماندار آن شهر باقی بگذارد، و خود به تهران بازگردد، ولی عکسالعمل چنین باوری که منادی آن روشنفکرانی همچون ملکم و مجری آن شاه و عمال سلطنت بودند، سبب شد که وضع اقتصادی کشور بشدت نابسامان گردد، به گونهای که حتی فریدون آدمیت که خود از مدافعان سرسخت این نوع تفکر روشنفکری است، درباره وضعیت نابسامان اقتصادی کشور و سیر معکوس آن میگوید: «در پایان سده سیزدهم اقتصاد ما تحرکی نداشت، تولید صنایع محلی نسبت به دورههای پیش خیلی تنزل یافته بود، آزادی تجارت خارجی که از متعلقات سیاست استعماری انگلیس و روس بود سد عظیمی فراراه پیشرفت اقتصاد داخلی نهاده بود، بازار ایران را کالاهای مصرفی یا بیمصرف خارجی پر کرده بود.
»55 بهرهگیری رضاخان از زمینههای اجتماعی برای ثبات حکومت خود از آن جا که تجدید عظمت ایران پس از مشروطه به آرمانی ملی تبدیل شده بود، رضاخان با تمسک به این آرمانخواهی که عقدههای چندین ساله خفت و خواری سرپرستی بیگانگان و دخالت آشکار و مستقیم آنان را در کشور تشفی میبخشید، توانست در قالب حکومتی که بظاهر پیامآور چنین استقلال و عظمتی است در صحنه ظاهر گردد و با تکیه بر ناسیونالیسم، به صورت ظاهر به بیگانهستیزی و ابراز تنفر از هرگونه رسم و رسوم و فرهنگ غیرایرانی بپردازد؛ گرچه دیری نپایید که فرهنگ غرب از این قاعده مستثنی گردید و تنها فرهنگ اسلامی بود که مورد هجوم و هجمه همه جانبه قرار گرفت؛ همان چیزی که روشنفکران عصر قاجار تلاش همهجانبه خود را به کار گرفته بودند تا آن را به عنوان مانع اصلی ترقی و شکوفایی کشور معرفی کنند."