خلاصه ماشینی:
"«ویل دورانت» در کتاب «تاریخفلسفه» دیدگاه شوپنهاور را در بخش «هنر ازدیدگاه شوپنهاور» چنین توضیح میدهد: «یک نمایشنامه حزنانگیز «تراژدی» ازآن جهت زیبا و هنری است که ما را از مبارزهفردی دور میسازد و وادار میکند تا بهدردها و رنجهای خود با دیده بالاتریبنگریم.
همچنان که خود شوپنهاور هم معتقد است که تراژدی از حدزیباپرستی درمیگذرد و به عشق به ماوراءمیرسد و در این راه از اندازه درمیگذرد.
مگر نه این که اگرآدمی بر موقعیت خود در زندگی آگاه شود،دچار تشویش و اضطراب خواهد شد؟ ومگر این آگاهی به او اجازه میدهد که آرامبماند؟ خود شوپنهاور هم به چنین دیدگاهیرسیده است که بعد از صدور حکم قطعیخود، فورا یادآور میشود که: «اعتراف میکنم که در تراژدی گذشتگانندرتا این روحیه تسلیم و وادادن نشان دادهشده است.
«ایفیژنی» (در «ایفیژنیدراولیس) اثر «اوریپید» کاملا آماده مردناست و این آمادگی به جهت علاقهای استکه به سرنوشت یونان دارد و همین علاقهسبب میشود که او به مرگی که در آغاز کاربشدت از آن گریزان بود تن دردهد.
پسسوال اساسی که در اینجا مطرح میشوداین است که: آیا در دنیای مذهب میتوانیمبه تراژدی برسیم؟ «آلبر کامو» برای پاسخ به این سوال دوالگو ارایه میکند و به بررسی وجود تراژدیدر اذهان مختلف میپردازد و میگوید: 1- اگر تراژدی به سمت تعقل صرف یاتعقل سقراطی یا تعقل دکارتی برود که بهشک میرسد این آپولونی میشود وتراژدی نخواهد بود.
پس مفهوم تراژدی درک و فهم «معنایتراژیک زندگی» است و اینکه دریابیمموقعیت ما در زندگی بالضروره تراژیکاست و تمامی نوع بشر در شرایطی شریرانهزدگی میکنند، و اگر آدمی بر این موقعیتآگاه گردد، دچار تشویش و اضطراب خواهدشد."