چکیده:
هرمنوتیک به عنوان علم تأویل، یکی از بسترهای خردورزی انسان عصر حاضر است که در حوزه های فلسفه، هنر، ادبیات و علوم انسانی از جایگاه ویژهای برخوردار است. هر چند که این علم در آغاز پیدایش به حوزه خاصی از نیازهای بشری، به ویژه تفسیر متون التفات داشته، اما در اثر کثرت رویارویی آدمی با پدیدههای بیرونی و ظهور چالشهای نظری متنوع در عرصه علوم انسانی، زمینه برای بست و توسعه کاربری آن در سایر حوزهها مهیا گردیده، به نحوی که در چند قرن اخیر مخصوصا در قرن بیستم در تفسیر رفتار آدمی نیز مورد استفاده قرار گرفته است و در این جهت، نظریههای متنوع از مواضع متفاوت، جنبه های گوناگونی از جلوههای زندگی بشری را نمایان ساختهاند که به عنوان مثال، میتوان به نظریههای پیشگامان این علم از قبیل هایدگر، دیلتای، گادامر و ریکور اشاره نمود. علاوه بر این علم هرمنوتیک در چند دهۀ اخیر در حوزه فلسفه، شناخت شناسی، ادبیات و علم روان شناسی حضور معنیداری پیداکرده است؛ به نحوی که امروزه از آن به عنوان بنیان علوم انسانی نامبرده میشود. در جهت این حضور، نظریههای بزرگان علم هرمنوتیک همچون شلایرماخر، دیلتای و پیتر وینچ راهگشای بسیاری از معضلات روش شناختی اندیشمندان حوزه علوم انسانی گردیده است ؛ به نحوی که با شکل گیری مکتب تفهمی، نفوذ و کاربری یافته های علم هرمنوتیک به گستره فهم رفتار تاریخمند آدمی نزدیک شده است. به واسطه این تغییر روش شناختی در چگونگی مواجهه با موضوع فهم رفتار آدمی، زمینه پیوند دیدگاههای شناخت شناسانه با نظریههای زبان شناختی و جامعه شناختی مهیا گردیده است و یک ارتباط بین الاذهانی در فضای فکری فلاسفه علم و صاحبنظران علوم اجتماعی از قبیل ماکس وبر، پیتر وینچ، ویتگینشتاین و پل ریکور پیدا شده است. در این نوشتار چهارچوبی برای معرفی علم هرمنوتیک، خاستگاه، معانی، نظریه ها و کاربردهای آن در عرصه علوم انسانی، ارائه شده است و سیر تحول و تطور مفهوم هرمنوتیک از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است تا مبنای مناسبی برای داوری پژوهشگران عرصه شناخت شناسی، زبان شناسی و رفتار شناسی باشد.
خلاصه ماشینی:
"در هر صورت علم هرمنوتیک به ترتیب زمانی به صورتهای زیر تعریف شده است : 1- نظریه تفسیر کتاب مقدس 2- روش شناسی عام لغوی 3- علم فهم زبانی 4- مبنای روش شناختی علوم انسانی 5- پدیدارشناسی وجود و پدیدارشناسی فهم وجودی 6- نظامهای تأویلی متذکرانه و ساختار شکنانه جهت رسیدن به معنای نهفته در اسطورهها و نمادها .
به عقیده دیلتای، تأویل بیان یا جلوه های زندگی بشر، (خواه قانون و اثر ادبی باشد خواه متنی مقدس) مستلزم فعل فهم تاریخی است که عمل آن از بنیاد، متمایز از درک کمی و علمی جهان طبیعت است ؛ زیرا در این فعل فهم تاریخی، آنچه مورد توجه قرار میگیرد دانشی شخصی است که در گذر زمان شکل گرفته است.
به نظر ریکور در عصر جدید ، علم هرمنوتیک به دو افت بسیار متفاوت مبتلاست؛ یکی از آنها در اسطوره زدایی بولتمان دیده میشود که عاشقانه از نماد بحث میکند و برای بازیابی معنای نهفته در نمادها تلاش میکند، دیگری آفتی است که درصدد نابود کردن نماد است و منشأ این آفت، باوری است که نماد را نمایانگر واقعیتی باطل میداند.
دیلتای پس از واگذاشتن نقش اساسی به علم هرمنوتیک در علوم انسانی، لابتکاری ترین و پرثمرترین پیشنهاد روش شناسانه خود را مطرح ساخت که آن را میتوان بدین نحو بیان کرد: مطالعه جهان انسان فقط متضمن تأویل گستردة متون و گفتههای ملفوظ نیست، بلکه متضمن بحث از بسیاری دیگر از پدیدارهای اجتماعی نیز است که گویی همچون متون باید تأویل بشوند."