خلاصه ماشینی:
"(9) البته این یک واقعیت است که اگر دو گانگی رفتار سیاسی خواجه هم پذیرفته شود ـ که این نیز جای بحث و جدل فراوان دارد ـ نمی توان از تإثیر حکومت جأر و سفاک و متغلب مغولان در پیشه کردن این گونه رفتارها توسط نظریه پردازان مسلمان غافل شد; زیرا در واقع, ((خواجه به عنوان شخصیتی که به ناچار, در دوره ای طوفانی از تاریخ ایران با سیاستی درگیر بود که از بنیاد, با حکمت عملی مبتنی بر تهذیب اخلاقی, نسبتی نمی توانست داشته باشد...
باید اذعان نمود با وجود ذکر این مطالب و اصراری که خواجه بر رعایت قوانین معدلت و عدالت گستری حاکم دارد و مکررا بر این صفت و ضرورت آن در نظام سیاسی و اجتماعی و رابط حکومت با مردم و مردم با یکدیگر تاکید می نماید; اما در عالم واقع و در عهد سفاکی های حکام مغول و غیر مغول, حاکم عادل نه تنها نادر است; بلکه ممتنع الوجود می باشد و خواجه چاره ای ندارد که اشتراط عدالت جهت حاکم را در مخیله و ذهن خویش به صورت آرمانی انتزاعی حفظ نموده و از تصریح شرط عدالت برای تأید صلاحیت زمامداری عصر خویش چشم بپوشد.
جملات منقول ذیل علاوه, بر تنویر بهتر موضع خواجه, جوایی هم به اتهامات و ابهام های پیرامون سیره عمل سیاسی وی نیز هست و نشان می دهد که او, عصیان و شورش علیه حکام جأر را در زمان خویش باعث اتلاف نفوس مردم می دانسته است: ((باید که داند که ملوک و روسا مانند سیلی باشند که از سرکوه در آید و کسی که به یک دفعت خواهد که آن را از سمتی به سمتی گرداند, هلاک شود; اما اگر به اول مساعدت نماید و به مدارا و تلطف یک جانب او به خاک و خاشاک بلند گرداند, به جانبی دیگر که خواهند, تواند برد."