خلاصه ماشینی:
"اما آیا هیچ از خود سئوال کردهایم که علت در جا زدن ما ومصرفی بودن ما در علم همین نگاه به اصطلاح عام گرایانه و تقلیدی و بیتوجهی به مبانی متافیزکی علم و عوامل پس زمینهای است؟ چرا به رغم همه سرمایهگزاریهای نظام آموزشی عالی هنوز علم از رشد مطلوب ومورد پیش بینی برخوردار نیست؟ آیا بیتوجهی به عوامل پس زمنیهای از جمله دانش عملی و زیست جهان مردم و شرایط فرهنگی، اقتصادی- اجتماعی، محیطی- فیزیکی علت عدم رشد و توسعه علمی در کشور نیست؟ فقدان پیوند بین دانش نظری و دانش عملی معضلی نیست که به راحتی بتوان ازکنار آن گذشت و بدون توجه به آن گامهای بلندی در جهت رشد دانش نظری و آکادمیک برداشت.
اما رویکرد علم شناسی فلسفی و جامعه شناسی علم حاکم بر نظام آموزشی به دلیل بی توجهی به این زمینهها و من نمادین و خلاق پژوهشگران و با گرته برداری مفرط از غرب و فرمالیسم کور در ساز و کارهای فعالیتهای علمی و جلوگیری از آزادی عمل دانشگاهیان در قالبهای دست و پا گیر، عملا رویکردی علم سوز و تحقیقات سوز را هر چند با پوشش و لعاب و برق و کرنای علم گرایی که بانگش همه را کر کرده است اتخاذ کرده و بر همگان تحمیل کردهاند.
درمجموع اگر بخواهیم خیلی مختصر وجوه نرم افزاری علم و فن آوری را به مثابه علم کاربردی بیان کنیم این وجوه را میتوان در بحث علم شناسی فلسفی و در قالب مبانی متافیزیکی علم، فلسفه تعلیم و تربیت که ناظر به اهداف علم است، چارچوب نظری و نظام مفهومی محقق، به عنوان سوژه تحقیق و حتی انتظارات محقق از تحقیق و خردورزی علمی جستجو کرد."