چکیده:
سیطره نظریه لیبرال دموکراسی در اندیشه سیاسی غرب معاصر،البته نه به لحاظ منطقی، آنچنان است که میتوان آن را سنت غالب در نظریه سیاسی غربی دانست.نفوذ آن بر اندیشههای برخی از ایدهآلیستها و عدم توسعهء رقیب یکصد سالهاش،مارکسیسم،از جمله زمینههایی بوده است که گاه سبب گشته تا به عنوان پایان تاریخ قلمداد گردد.بحث و نظر در این مقام،هم به لحاظ سنت غالب بودنش در غرب امروزینه و هم از جهت داعیه جهانی داشتن و ادعای پیروزی تاریخی اهمیت بسیار دارد.فرانسیس فوکویاما در مقاله و کتاب خود دربارهء پایان تاریخ نظام لیبرال دموکراسی را،قاطعانه،پایان تاریخ،و نه پایان تاریخ سیاسی،قلمداد کرده است.مقاله حاضر، عکس آنچه فوکویاما پنداشته است درصدد است،تا تناقض درونی این نظام را اثبات کرده و مشکلات نظری و عملی این نظریه را در مورد دو اصل دو قلوی آزادی و برابری ملموس سازد و نشان دهد که چگونه دموکراسی به سود لیبرالیسم و عدالت به نفع آزادی فروکاسته شدهاند و چگونه عدالت،به سبب ناکفایتمندی لیبرال دموکراسی در تببین حقوق،بیبهره از معیار و مبنایی برای توجیه خود،هماره،از ناحیه سنت غالب لیبرالیسم و فردگرایان اتمی،زیر بمباران بیمهری و انکار قرار داشته است.
خلاصه ماشینی:
"»1اما از آنجا که خصلت دموکراتیک نظریه،مقتضی آن است که فرآیند تصمیمسازی به طور جمعی و با مشارکت آحاد جامعه صورت پذیرد،این پرسش بوجود میآید که آیا لیبرالیسم و دموکراسی میتوانند هم کنار و همزیست گردند؟در حالی که لیبرالیسم بر فرد و آزادی او از دیگران تکیه کرده و دموکراسی بر جمع و اهمیت آن پای فشرده است؟به عبارت دیگر آیا نظریه لیبرال دموکراسی از انجام و سازگاری درونی برخوردار هست؟مقاله حاضر به این بحث خواهد پرداخت.
او که معتقد است لیبرالیسم برای خدمت به نیازهای جامعه رقابتآمیز مبتنی بر بازار ابداع گردیده است میگوید نخستین نیاز چنین جامعهای وجود دولت لیبرال بود و نه دموکراتیک،دولتی که اساس کار آن بر بنیاد رقابت میان احزاب سیاسی باشد که در شرایط غیر دموکراتیک به قدرت میرسند الحاق حق رأی دموکراتیک به این نظام زمانی صورت گرفت که طبقه کارگر خود محصول جامعه سرمایهداری مبتنی بر بازار بود به چنان قدرتی رسید که توانست وارد صحنه رقابت شود.
سومین اشکال یا نقد مک فرسن به نظریه بیشینهسازی نفع برای بیشترین کسان این است که اگر جوهر و حقیقت انسانی را اشتهای سیریناپذیر و برای گردآوری ثروت فرض نماییم،همچنانکه لیبرال دموکراتها چنین کردهاند،با تضاد غیر قابل حلی روبرو خواهیم شد؛زیرا انسانها از نظر قدرت جسمانی و مهارتها یکسان نیستند و اگر آنها در یک چنین مسابقهء نامحدودی برای گردآوری ثروت قرار گیرند،نهتنها فاصلههای طبقاتی شدید بوجود میآید و وسایل کار نیز که به اعتقاد (1)-جهان حقیقی دموکراسی صص 101-99."