چکیده:
از آنجا که علم اقتصاد منحصر به شناخت پدیدههای عینی و واقعی نیست، و الگوهای اقتصادی تحت تأثیر جهانبینیهای خاصی قرار دارند، لذا مقاله حاضر به ریشه یابی معرفت شناسانه علم اقتصاد درجهان کنونی میپردازد؛ و نسبت معرفتشناسی علم اقتصاد امروزی را به تفکر اومانیستی حاکم بر نظریههای فلاسفه بعد از دوره رنسانس، تحقیق و بررسی میکند. برای رسیدن به این منظور: در بخش اول، تعریفی مختصر از اومانیسم ارائه میشود. سپس، به سیر معرفتشناسی اومانیستی با معرفی نظرات متفکران بارز نگرش مزبور پرداخته میشود. در بخش دوم، نومینالیسم و اندیویدوآلیسم، به عنوان شاخصههای اومانیستی اقتصاد در جهان امروز، نظریه آدام اسمیت، به عنوان یکی از بنیانگذاران اقتصاد کلاسیک،و نیز انگلس، به عنوان یکی از بنیانگذاران اقتصاد سوسیالیستی، به نحوی اجمالی بررسی میگردد.
خلاصه ماشینی:
"تا جایی که هیوم نه تنهاجوهر مادی و ضرورت علیت را نفی کرد، بلکه «من نفسانی» را نیز که بعد از دکارت محور تفکر بود، انکار نمود و معرفت شناسی انسان محورانه راکاملا به بن بست رساند؛ چنانکه میگوید (راسل، 1353 کتاب سوم، ص 374): «ما هیچ تأثری از خویشتن نداریم، و لذا هیچ اندیشهای هم از خویشتن وجودندارد» گفته شده که در تاریخ فلسفه، مکاتب شکاک بامکاتب جزمیانسانگرا (اومانیستی) قرین بوده است.
این احاطه الهی، به طریق اشراق و افاضه از جانب خداوند تحقق مییابد؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید:« مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند، سپس خداوند خودشان را فراموششان گرداند و آنان دچار گمراهی و خروج از مسیر حق شدهاند» (حشر/19) و اما قرآن کریم، خداوندی را که شناخت او منجر به شناخت «من» میگردد، این گونه وصف میکند: « او خدایی است که هیچ معبودی غیر او نیست، احاطه علمی بر همه چیز، اعم از دیدنی یا نادیدنی، دارد، و دارای رحمت فراگیر بر همه موجودات و رحمتی خاص برای ایمان آورندگان است.
آیا میتوان علم اقتصاد را مبتنی بر معرفت شناسی دینی بنا نمود اگر علم اقتصاد نه صرفا در معنای پوزیتویستی آن – یعنی علم به معنای« Science»، بلکه در معنای عام در نظر گرفته شود، میتوان از علم اقتصاد دینی سخن به میان آورد که برخلاف علم اقتصاد امروزی که هیچ گونه اتصالی با ادیان الهی ندارد، با دین الهی به طور اعم و اسلام به طور اخص ـ به عنوان در بردارنده کمالات سایر ادیان و کاملترین دین – پیوند داشته باشد؛ چنانکه متفکران متأخر جهان غرب نیز با رسیدن به بن بست مدرنیته منفصل از خداوند، به نوعی، اندیشه بازگشت به متون دینی را در سر میپرورانند."