خلاصه ماشینی:
دولتها بیشترین پول را در امور دفاعی هزینهمینمایند، و خود را توانمند در برقراری ثبات جهانی میدانند، ولی اکنون، ناتوانی و غیرکارآمدیچنین نظامهای سیاسی، آشکار شده است، و این امر، مژدهای بر پایان عصر دموکراسی است.
از جمله این که: 1ـ هیچ اصلی نفرت آورتر و نامشروعتر از آن نیست که قبول کنیم اکثریت در جامعه آمریکا بهسبب حاکمیتی که دارد، حق دارد هر آنچه را بخواهد انجام دهد؟ در پاسخ به این سؤال باید بگویمکه در دنیا، قانون کلی و ثابتی وجود دارد که تصویب آن از طرف یک ملت خاص و معینی صورتنگرفته است، بلکه اکثریت انسانها در ازمنه و در محلهای مختلف آن را وضع و یا مورد قبول قراردادهاند.
4ـ آن چیزی که بیشتر از هر چیز مرا از دموکراسی آمریکا بیزار میکند، هم آزادی نامحدودحکومت است، و هم نقصان تضمینی است که برای مقابله با ظلم و استبداد وجود دارد؛ یعنی اگر درآمریکا فردی یا حزبی بیعدالتی دید، به زعم شما باید به چه مرجعی متوسل گردد؟میگویید به افکارعمومی متوسل شود؟افکار عمومی خود سازنده اکثریتی است که حکومت را در دست دارد.
دیگر درهای زندگی سیاسی همیشه برای او بسته خواهد بود، زیرا تنها قدرتی کهممکن بود این در را بر روی او بگشاید، از او اهانت دیده و آزرده گردیده است.
به آن جهت که دو مفهوم دموکراسی دیگر ارایه شده، بر اینباورند که جامعه مبتنی بر بازار نمیتواند حقوق انسان و آزادی فردی که مستلزم برابری است، راتأمین کند، و از این رو، در دموکراسی کمونیستی و جهان سومی، دورشدن از بازار در دستور کار قراردارد.