چکیده:
نظریهء سیستم جهانی یکی از معروفترین نظریههای روابط بینالمللی است.این نظریه در افکار مارکسیستی ریشه دارد،به عبارت دیگر از انتقاد مارکسیستها از امپریالیسم الهام گرفته است.نظریهء سیستم جهانی،رخدادهای بینالمللی را در چهارچوب ساختاری تقسیم میکند که براساس منطق سرمایهداری شکل گرفته است.نظریهپردازان آن معتقدند که هرگونه تلاشی برای فهم سیاست بینالملل باید براساس درک وسیعتر و عمیقتر از فرایندهایی صورت گیرد که در درون سیستم جهانی عمل میکنند.لنین،هابسون،لوگزامبورگ،بوخارین،هیلفورینگ، آندرگوندرفرانک،رائل پربیش،پل باران،کریستوفر جازدان،کاردوسو،گالفونگ و...هر یک به نوعی در شکلگیری نظریه سیستم جهانی نقش داشتهاند.با وجود این،ایمانوئل والرشتاین، در میان نظریهپردازان سیستم جهانی از جایگاه خاصی برخوردار است به گونهای که اساسا نظریهء سیستم جهانی با نام والرشتاین همراه است.به همین دلیل نیز،در این مقاله،والرشتاین، محور قرار گرفته است.هدف اصلی این مقاله،نگاهی توصیفی-تشریحی به اندیشه والرشتاین است.بنابراین،نگارنده در پی اثبات یا رد فرضیهء خاصی نیست.آنچه نگارنده را به تلخیص این مقاله وادار کرد،ضعف منابع خارجی دربارهء نظریهء سیستم جهانی بود.این خلأ اطلاعاتی،بویژه تأثیر خود را بر آن دسته از:دانشجویانی بیشتر آشکار میکرد که در استفاده از متون خارجی مشکل دارند.بدین لحاظ،نگارنده امیدوار است این مقاله بتواند کمکی، هرچند ناچیز به علاقهمند رشته روابط بینالملل کند.
خلاصه ماشینی:
"کشورهای شبهپیرامون،کشورهایی است که نقش بینابینی را در سیستم جهانی دارد؛به عنوان مثال،اگرچه این کشورها تحت تأثیر منافع اقتصادی مرکز قرار دارند اما دارای بنیانهای صنعتی متعلق به خود نیز هستند.
به دلیل این ماهیت دوگانه،کشورهای شبهپیرامونی،نقش اقتصادی و سیاسی مهمی را در سیستم جهانی پیشرفته ایفا میکنند؛به عنوان مثال این منطقه منبعی از نیروی کار را فراهم میکند که هرگونه فشاری را از بالا بر دستمزدها در مرکز بیاثر میسازد و یا محیط تازهای را برای آن دسته از صنایعی فراهم میکند که در مرکز سودآور نیست.
در هر حال مهمترین عوامل و مکانیسمهای ثبات بخش سیستم جهانی پیشرفته به قرار زیر است: الف)دولتها و سیستم بین الدولی برای والرشتاین و پیروان او،همزیستی اقتصاد جهانی سرمایهداری و ساختار دولتهای حاکم،تصادف صرف نیست.
یکی از کارکردهای اصلی این وضعیت،ایجاد محیط نسبتا مطلوبی است که انباشت سرمایه بتواند در سرتاسر سیستم سودآور باشد؛به عنوان مثال،سیستم «برتون وودز»،در پایان جنگ جهانی دوم قواعد اقتصادی را در سطح جهان به وجود آورد که در پیشرفت سرمایهداری جهانی بسیار مؤثر بود.
بنابراین ملاحظه میشود که اهمیت آنچه والرشتاین سیکل هژمونیک مینامد در این واقعیت نهفته است که آنها نظم خاصی را در سرتاسر سیستم به وجود میآورند؛نظمی که تمایل به بقا حتی در زمانی دارد که قدرت هژمون رو به افول میگذارد و قدرت هژمون دیگری سر بیرون میآورد.
منتقدان مدعی هستند که برخلاف این استدلال والرشتاین که منطقه شبهپیرامونی نقش مهمی را در ایجاد ثبات در سیستم جهانی و بویژه میان مرکز و پیرامون ایفا میکند، میتوان استدلال کرد که برعکس،این منطقه خود موجب بروز بیثباتی شدیدی در سیستم میشود."