چکیده:
فعالیتهای تربیتی از جمله فعالیتهای اساسی است که در حیات فردی و جمعی انسان، تاثیری انکارناپذیر دارد.این فعالیتها برای تحقق اهداف موردنظر،تابع اصل یا اصولی است. مشخص کردن اصول تربیت از جمله اقدامات اساسی است که باید قبل از هر کاری انجام پذیرد. در این نوشته پس از بررسی بخشی از تعاریف و بحثهای ارائه شده توسط صاحبنظران تربیت و کتابهای موجود دربارهء تربیت اسلامی،اصول تربیتی به عنوان«ریشه و بنیانهایی تعریف شده که در جریان تربیت لازم الاتباع بوده است و بسان دستور العملی کلی،تمامی جریان تربیت را تحت سیطره و نفوذ خویش دارد»به گونهای که در صورت تخطی از آنها، رسیدن جریان تربیت به هدف نهایی خودش دستخوش مخاطره میشود. پس از ارائه تعریف اصل تربیتی به بررسی منابع اصل تربیتی پرداخته،و ضمن بررسی دیدگاههای گوناگون دربارهء وضعی یا کشفی بودن اصول تربیت،این نتیجه حاصل شده است که اصول تربیت اسلامی از جهتی حالت وضعی و از جهتی دیگر حالت کشفی دارد؛به عبارت دیگر اصول تربیت به لحاظ اینکه در قرآن،متون مذهبی و سایر منابع وجود دارد،موضوعه و به لحاظ اینکه در متون مذهبی باید به اکتشاف و استخراج آنها پرداخت،مکشوفه است.در بخش بعدی نوشته،پس از طبقهبندی اصول تربیت به دو دسته عام و کاربردی،در نهایت چند اصل عام تربیتی معرفی شده و به اختصار مورد بحث قرار گرفته که عبارت است از:اصل کرامت،اصل مسئولیت،اصل عقل،اصل عدل،اصل کمالجویی و اصل وسع.
خلاصه ماشینی:
"شکوهی در بحث اصول آموزش و پرورش نیز این معنای خاص از اصل را مورد توجه قرار میدهد و چنین مینویسد:«اصول تعلیم و تربیت مربیان را به منزله ابزاری است که با استفاده از آن میتوانند به موقع و در عین حال با روشنبینی کافی تصمیم بگیرند و وظایف تربیتی خویش را به نحو رضایتبخشی انجام دهند»(شکوهی،2731:48).
آیا چنانکه مرحوم دکتر هوشیار در اصول تعلیم و تربیت مینویسد،باید به تعمق و تفحص در رفتار یادگیرنده و یاددهنده پرداخت یا اینکه باید از منابع اطلاعاتی دیگری برای تعیین اصول بهره گرفت؟به عبارت دیگر میتوان این سؤال را مطرح کرد که اصول تربیتی موضوعه است یا مکشوفه؟اگر موضوعه است چه کسی صلاحیت وضع(برقراری)آنها را دارد و اگر مکشوفه است در کجا و چگونه باید به اکتشاف و پیجویی آنها پرداخت؟آیا اصول را میتوان به گروههایی تقسیم کرد؟اگر چنین تقسیمبندی از اصول وجود دارد آیا منبع استخراج هر دسته از دیگر متمایز است یا خیر؟ نخست به بررسی معنای اصول موضوعه و اصل متعارفه میپردازیم.
از شرافت و کرامتی که خداوند-رب و مربی اصلی انسان-برای مخلوق خویش قائل شده است چنین برمیآید که این امر باید به عنوان یک اصل در جریان تربیت وی برای رسیدن به رشد نهایی و کمال و آخرین مرحله تربیت یعنی رسیدن به مقام قرب«ربوبی شدن»موردتوجه و دقت قرار گیرد.
از این آیه شریفه نتیجه گرفته میشود که اصحاب کهف،رسیدن خویش را به کمال مطلوب با واژهء رشد بیان کرده و از خداوند خواستار رشد و هدایت شدهاند و همچنین اینکه رشد و هدایت انسان به دست خداست و در جهت او،و لذا برای رسیدن به کمال نهایی باید به سوی فرمان حضرت حق شتافت و از آنها پیروی کرد."