خلاصه ماشینی:
"»2 برخی تمام علوم خود را مأخوذ و محصور در عرفان میدانند3 و برخی معتقدند همه معارف را میتوان یا باید از راه عقل و برهان به دست آورد و به کشف و نقل بیاعتنایند4 و برخی بر ظاهر نقل جمود ورزیده، دست عقل را از ادراک ربوبیت کوتاه میپندارند5، اما حکمت شیعی، برهان را همتای عرفان میداند و جامعیت آن به گونهای است که هم اهل شهود را سیراب میکند و هم اهل بحث را به علم یقینی نایل میسازد؛ چه برهان عقلی را در معرفت به حقایق اشیاء، در تعارض با عرفان قطعی و نقل وحیانی نمیبیند و حکیم شیعی انسان کاملی است که واجد کمالهای عارفان کشفگر، فیلسوفان عقلگرا و محدثان نقلگراست.
36 بنابراین اگر نمیتوان تقلید کرد، چه راهی جز تعقل باقی میماند؟ و تا حجیت قول نبی و وصی را توسط عقل ثابت نکنیم، چگونه میتوان بدون تقلید سخن آنان را در باب معارف قبول کرد؟ و چگونه میتوان بدون تحصیل در علوم برهانی به سراغ آیات و روایاتی رفت که پر از تفکرات عقلی است؟ و براستی اگر نتوان از استدلالهای برهانی و عقلی در اثبات اصول کلی دین استفاده کرد، در کجا و در چه مسألهای باید عقل خود را به کار برد؟ بنابراین حکیمان شیعی، وحی (قرآن و روایات) را محور دانش خود قرار داده، میگویند: ممکن نیست برهان یقینی و عرفان قطعی که حق و با فطرت انسان سازگار است، با وحی معارض باشد؛ زیرا تعارض میان دو حق متصور نیست و آنان فهم درست و حقیقی علوم برهانی را نیز به نفس طاهر و پاک عاری از محبت به دنیا مقید کردهاند و جمیع وحی و برهان و عرفان را حکمت شیعی نامیدهاند."