خلاصه ماشینی:
با عنایت به اهمیت ویژهی احساسات،ارزیابیها و قضاوتهای مردم نسبت به نخبگان سیاسی؛به ویژه برای نظامهای دموکراتیک،و بالاخص برای نظامهای مردمسالار دینی؛این مقاله در پی آن است تا پس از توصیف مفهوم اعتماد سیاسی،به عنوان یک کالای نادر سیاسی،به نمونههایی از کسری اعتماد سیاسی (political trust deficit) در نهادهای حکومتی و غیر حکومتی و اثرات اجرای سیاستهای متخذه میگردد و یا اینکه انجام آنها با هزینهی بیشتری صورت میپذیرد.
در حالی که برای جلب اعتماد سیاسی،با عنایت به نظریههای فرهنگی و جامعهپذیری سیاسی،مدتهای مدیدی لازم است و در طی تغییر نسلها این مهم انجام میپذیرد،ولی دولتها با ایجاد رشد اقتصادی و جلوگیری از فساد و تبعیض در طی ماهها و سالها،میتوانند اعتماد عمومی را به خود جلب نمایند؛اما مشکلی که وجود دارد اعتماد عمومی به دست آمده براساس نظریات نهادی و سازمانی،به مانند یک آهنربای الکتریکی، همانگونه که به آسانی به دست میآید،به سهولت نیز از دست میرود و به محض آنکه کشور با بحرانی دیگر(از جمله بروز مشکلات اقتصادی،متأثر از تحولات درونی یا بیرونی)مواجه گردد مجددا بیاعتمادی رخ مینماید.
از سوی دیگر،در حکومتهایی مانند نظام جمهوری اسلامی در دههی اول انقلاب،با وجود مشکلات عدیدهی داخلی و خارجی،نظیر جنگ تحمیلی و تحریمهای اقتصادی آمریکا،و با وجود وابستگی شدید دولت به درآمدهای نفت(که قیمت آن متأثر از نوسانات بینالمللی بوده است)از درجهی بالایی از روحیهی ایثار و فداکاری و اعتماد سیاسی شهروندان نسبت به رهبران سیاسی خود برخوردار بوده است؛بنابراین سیاستمداران باید فرصت به دست آمده را مغتنم بشمارند و اعتماد عمومی را با استفاده از عوامل جامعهپذیری بصورت یک فرهنگ عمومی در آورند تا در مواقع بحرانی،افراد و شهروندان در حل مشکلات به وجود آمده یاریگر دولتها و نهادهای حکومتی باشند.