چکیده:
نام «دانشگاه» در جوامع انسانی با انباشتگی علم، پژوهش و فرهنگ مترادف است. حضور و فعالیت نهاد دانشگاه در یک
جامعه، نویدبخش تحول ژرف در اخلاق رفتاری شهروندان و گسترش فرهمندی و فرهیختگی در عرصهی تصمیمگیریها است.
آنگاه که جامعهای عزم توسعه نماید، این دانشگاه است که با تأثیرپذیری از روند توسعهی عمومی کشور، با تأمین نیروی انسانی
لازم، کنشگری خود را به اثبات میرساند.
گرچه سابقهی تلاش به منظور جبران عقب ماندگیهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در کشور ما به سالیان دراز گذشته
بازمیگردد، لکن رویداد انقلاب اسلامی ـ که طی آن همهی آحاد ملت عزم جدی خود را در جهت تحقق این هدف والا به
اثبات رساندند ـ نقطه عطفی در این بین محسوب میشود. نهاد دانشگاه نیز به عنوان جزئی از این
مجموعهی بزرگ، سعی بر آن داشت تا با تحقق کارکردهای مورد انتظار، رسالت خود را به انجام رساند، اما مروری بر
کارنامهی مراکز آموزش عالی پس از انقلاب، بیانگر آن است که این کارکرد چندان رضایتبخش نیست.
برخلاف دیدگاه برخی که با الهام از نظریهی توطئه، همواره علل ناکارآمدی را در خارج از پدیدههای مورد نظر جستجو
میکنند، این قلم بر این باور است که به منظور بهینهسازی علمکرد آموزش عالی در روند توسعهی علمی ـ فرهنگی کشور،
ریشهیابی درونی ناتوانی این مراکز طی سالهای پس از انقلاب ضرورت دارد. و از این رو طی نوشتار حاضر، ضمن بررسی نقش و
جایگاه دانشگاه در فرآیند توسعهی علمی ـ فرهنگی کشور، مشکلات ساختاری در نحوهی کارکرد این نهاد از جمله کمیت گرایی،
آموزش مداری و ابهام در هویت دانشجو را مورد کنکاش قرار میدهد.
خلاصه ماشینی:
عضو هیئت علمی دانشگاه هنر اصفهان مجموعهی بزرگ، سعی بر آن داشت تا با تحقق کارکردهای مورد انتظار، رسالت خود را به انجام رساند، اما مروری بر کارنامهی مراکز آموزش عالی پس از انقلاب، بیانگر آن است که این کارکرد چندان رضایتبخش نیست.
برخلاف دیدگاه برخی که با الهام از نظریهی توطئه، همواره علل ناکارآمدی را در خارج از پدیدههای مورد نظر جستجو میکنند، این قلم بر این باور است که به منظور بهینهسازی علمکرد آموزش عالی در روند توسعهی علمی ـ فرهنگی کشور، ریشهیابی درونی ناتوانی این مراکز طی سالهای پس از انقلاب ضرورت دارد.
و از این رو طی نوشتار حاضر، ضمن بررسی نقش و جایگاه دانشگاه در فرآیند توسعهی علمی ـ فرهنگی کشور، مشکلات ساختاری در نحوهی کارکرد این نهاد از جمله کمیت گرایی، آموزش مداری و ابهام در هویت دانشجو را مورد کنکاش قرار میدهد.
اما به واقع تجدد میتوانست در کنار بضاعت و سرمایهی قدیمی کارآمد باشد به شرط آنکه اعتقاد به «تازه شدن» و «تغییر» در قاموس فرهنگی جامعه وجود داشته باشد و در این صورت است که هیچگونه تضادی میان قدیم و جدید نمیتواند مانع از متحد شدن جوامع شود.
گرچه رویداد انقلاب بزرگ اسلامی مردم ایران در سال 1357 در اعتراض به روند نامطلوب آموزشی کشور و در راستای جبران ضعف و ناکارآمدیهای آن در نیل به توسعه و پیشرفت، صورت گرفت و نویدبخش تحولات ژرفی در عرصهی آموزش کشور گردید؛ لکن به دلیل تحتالشعاع امور دیگر قرار گرفتن و فقدان مطالعات جدی و برنامهریزی در این زمینه، دستیابی به یک نظام آموزشی کارآمد تا مقطع حاضر هنوز تحقق نیافته است.