چکیده:
تا قبل از به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی، شکلگیری نظام آموزشی به ویژه آموزش عالی؛ در راستای وابستگی فکری و فرهنگی نخبگان و
اندیشمندان این سرزمین بوده است. لذا طرح ایدهی اسلامی کردن دانشگاهها بعد از انقلاب اسلامی، با هدف آفتزدایی از مراکز آموزش عالی و
استفادهی بهینه از این نهاد علمی با اهداف انسانی و اسلامی صورت گرفته است.
نویسنده در این مقاله تلاش نموده تا با تبیین برخی قرائتهای مختلف از موضوع اسلامی شدن و اسلامی نمودن دانشگاهها؛ به پارهای موانع این راه
نیز اشاره کند و سپس راهکارهای رفع این موانع را توضیح دهد و تشریح نماید.
در این مسیر به ناچار پیشینه و سابقهی موضوع و اشارات و تنبیهات حضرت امام خمینی (ره) دربارهی ویژگیهای دانشگاه اسلامی تذکر داده
شده، آن گاه قرائتهای ناصواب از موضوع اسلامی کردن دانشگاه بر شمرده شده است و پس
از تشریح موانع راهکارهای اسلامی کردن دانشگاه؛ به ارائهی راهحل، با تأکید بر اعمال سیاست شایسته سالاری و تقویت علوم انسانی و جنبش
تولید علم و حل مشکلات معیشتی اساتید، بر تحکیم و ترویج ارزشهای اسلامی و انقلابی و تضعیف ارزشهای منحط غربی در دانشگاه، سفارش و
تاکید شده است.
خلاصه ماشینی:
لذا طرح ایدهی اسلامی کردن دانشگاهها بعد از انقلاب اسلامی، با هدف آفتزدایی از مراکز آموزش عالی و استفادهی بهینه از این نهاد علمی با اهداف انسانی و اسلامی صورت گرفته است.
(1) متأسفانه تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و در نظامهای حکومتی پیشین ایران، شکلگیری نظام آموزشی کشور ـ و به ویژه نهاد آموزش عالی ـ بیشتر در راستای پیاده شدن استعمار جدید در این سرزمین، و با هدف ایجاد وابستگی فکری و فرهنگی به بیگانگان ـ به ویژه در میان نخبگان و فرهیختگان ـ بوده است.
به عنوان توضیح باید اضافه کرد که متأسفانه دانشگاههای فعلی ما از لحاظ کیفی با الگوی استاندارد دانشگاههای معتبر دنیا فاصلهی فراوانی دارد که برخی دلایل آن به این شرح است: ـ تعدد مراکز تصمیمگیری در دانشگاهها؛ ـ غلبهی کمیت بر کیفیت؛ ـ تدریس محوری بجای پژوهش محوری؛ ـ غالب بودن عرضه محوری تا تقاضا محوری در انجام پژوهشها؛ ـ ضعف در ارائهی علوم انسانی و عدم توجه کافی به این علوم در کشور؛ ـ فقدان تکریم لازم و رعایت شئونات مادی و معنوی اساتید؛ ـ بیکاری وافر دانشآموختگان دانشگاهی؛ ـ عدم تناسب ایجاد رشتههای تحصیلی با وضعیت بازار کار و نیازمندیهای کشور؛ ـ ضعف ارتباطات و تعاملات دانشگاه و صنعت؛ ـ کمی بودجههای تحصیلی به نهاد آموزش عالی کشور و فعالیتهای علمی؛ ـ کمی منابع و مجلات علمی بینالمللی؛ ـ مدرک محوری و مدرکگرایی؛ ـ غلبهی آموزش و نبود پرورش در نظام آموزشی کشور؛ ـ فقدان ارتباط یا ارتباطات اندک علمی اساتید و دانشجویان با عرصههای علمی فراکشوری و بینالمللی.