چکیده:
سالهای نخستین حکومت پهلوی در ایران بهطور عمده از منظر تلاش این حکومت برای ایجاد ساختار حکومتی متمرکز،بررسی شده است.[در این راستا]تمام توجه[پژوهشگران]،از یک سو بر نوع رویکرد سیاسی نخبگان تهران و از سوی دیگر بر نموداری که براساس پیشرفت یا عدم پیشرفت نخبگان و ارزیابی موفقیت آنان در گذار ایران به نوسازی،استقلال سیاسی و تشکیل دولت و ملت ترسیم شده، متمرکز شده است.4این توجه به رژیم تهران و شکل نو سازی آن به عنوان یک روی سکهای است که روی دیگر آن،سکوتی نسبتا کامل به جذابیتها و ابعاد دیگر این نوسازی است.به منظور تشریح گزارش تاریخی یا فهم تجربه گروههای دیگر،بهعنوان نمونه عامه مردم،از جمله مردم تهران،گروههای غیر پایتخت نشین مثل اصناف و بازاریان شهرها یا هر طبقه اجتماعی ساکن در نواحی روستایی،تلاش اندکی انجام گرفته است.هدف نوسازی اقتدارگرایانهای که توسط رژیم رضا شاه تحمیل میشد تغییر دقیق این عناصر بود.اما به[این نوسازی]نه تنها بیاعتنایی شد،بلکه با مخالفت بیباکانه این عناصر قرار گرفت.به بیانی دقیقتر،حاکم شدن نظم نوین،بهطور عمده،عکسالعملهای پیچیده و چند وجهی اقشار و طبقههای مختلف جامعه ایرانی را برانگیخته بود.اگر چه از تجدید نظم و ثبات نسبی در نیمه نخست این دهه بهطور گستردهای استقبال شده بود و حکومت به همین نسبت،دورهای از نوسازی بنیادی را، مخصوصا در طول سالهای 1306-1308/1927-1929م آغاز کرده بود،اما گروههای قدرتمند اجتماعی،بهویژه گروههای پایین جامعه،به استراتژی مقاومت منفی،مخالفت و در مواقعی مقاومت در برابر نوسازی روی آوردند.هدف این پژوهش از شرح این عکس العملها و راهبردها،تلاش برای نمایاندن ترتیب تاریخی(تقدم و تأخر تاریخی)این سالهاست.
خلاصه ماشینی:
"اگر چه این توافق از راه مذاکره بین تیمورتاش و آیتالله اصفهانی حاصل شده بود،اما سردرگمی و نگرانی شدیدی را در میان بستنشینان قم ایجاد کرد،زیرا به نظر آنان این توافق ناکافی و غیر قابل اجرا بود در 4 دی/26 دسامبر آیتالله اصفهانی؛مردی که نزدیک به نود سال سن داشت و برای مدتی نیز بیمار بود،از دنیا رفت.
3مدیریت روزانه مسائل ایل،مثل سازماندادن کوچها،بهطور عمده جزئی از وظایف کلانترها شده بود و چادرنشینان نیز به این آگاهی دست یافته بودند که حضور خانها نه تنها برای تداوم زندگی اجتماعی و اقتصادی شبانیشان ضروری نیست،4بلکه تجربه نیز ثابت کرده بود که کارها بدون حضور آنها بهگونه مطلوبی انجام میشود.
3در تیرماه/اواخر ژوئن و اوایل جولاینشانههای آشکاری از قیام قریب الوقوع در بین بختیاریها وجود داشت و در ظرف چند روز مرکز ثقل قیامهای ایلات از شیراز به اصفهان که به نظر میرسد به واسطه اخباری که از قیامهای جنوب شنیده بودند،تحریک شده و برای نبردی سخت در برابر ارتش مصمم بودند، منتقل شد.
دقیقا به همان اندازه که نگرانی اعضای عادی ایلات از کلاه پهلوی، خدمت نظام وظیفه و اسکان اجباری،در زمانی که رهبران[ایلات]مردد،گوشهگیر یا حتی متخاصم باقی مانده بودند،پویایی را برای قیامهای ایلی فراهم آورده بود،نگرانی روحانیت در مراکز استانها نیز بیشتر به واسطه نگرانیهای روحانیون محلی،مبلغان و طلاب،یعنی کسانی که به طور عمده به قوانین لباس جدید و خدمت نظام وظیفه حساس بوده و بهطور معمول از معافیت هیئت وزرا محروم و منبع در آمدشان را نیز به واسطه غیر مذهبی شدن نظام قضایی از دست داده بودند،برانگیخته شده بود."