خلاصه ماشینی:
"«انقلاب تغییر سریع و زیر بنایی ساختارهای اجتماعی و نیز دستاندرکاران نهادها و منابع مشروعیت حکومت از طریق مجاری قانونی ] است [ که تا حدودی با جنبش اقشار غیر حاکم همراه است» (ص 39) با این وصف نویسنده نظریههای انقلاب را درباره انقلاب ایران نارسا میداند و علت آن را سلطه نگاه تک خطی مدل غربی توسعه به همه کشورها میداند.
مفروضات نویسنده درباره جامعه ایرانی بیش از انقلاب، ثبات حکومت، درآمدهای زیاد، حامیان قوی خارجی و ارتش سرکوبگر مجهز و مدرن است (ص 15) بر این انگاره چرایی پیدایش انقلاب بررسی و کاویده میشود و در طول کتاب این مفروضها به نوعی چالش کشیده و عدم قطعیت آنها آشکار میگردد.
مشاهدات و استنادات کتاب تا حدی قابل قبول است (البته عمدتا با استناد به منابع خارجی) پرسش اینجاست که این اثر تا چه حد به اصول و شیوههای دانش تخصصی علوم سیاسی وفادار مانده است؟ داشتن یک طرح تحقیق مشخص که ورود و خروج نویسنده را نشان دهد تا نویسنده و خواننده با هم مسیر را طی کنند.
چرا هایزر حاضر نشد با درخواست کودتای ارتش موافقت کند؟ به نظر میرسد نوع تحلیل و اطلاعات نویسنده نمیتواند دال بر حقیقت باشد، بلکه بیشتر مؤید این است که سیاست آمریکا نوعی ایجاد فرصت برای شکلگیری انقلاب بوده است.
در برخی موارد به دلیل ماهیت تاریخی مباحث، موضوع مورد بحث حتما باید با استناد به تاریخ باشد (ص212) - نویسنده در واپسین فصل که به چالشهای دولتسازی دوران هاشمی رفسنجانی اختصاص دارد بدلیل نداشتن منابع معتبر باز هم دچار کلیگویی و سطحی نگری شده است."