خلاصه ماشینی:
"زیر سؤال میبرد و در صدد است با گزینش عاری از روش و اصول علمی متقن و متناسب با آموزههای دینی، همة اسناد و مدارک تاریخی را با تعصبات جنسی نفی مینماید؟ دراینجا این سؤال مطرح میشود که چگونه نویسنده میتواند احادیث واقعی را از جعلی بازشناسد؟ اگر قرار باشد که احادیث در متن و بستر اجتماعی شان تفسیر و تحلیل شوند و تاریخ همواره زبان گروه خاصی باشد که بصورت رسمی در میان مجلدهای زرکوب فشرده شده و با اهداف و اغراض سیاسی قدرت مدارانه، تألیف وتدوین گردیده است، نگارنده با کدام بنیة علمی میتواند صحیح را از سقیم و سره را از ناسره تشخیص داده و میان آنها تمیز و جدایی قایل شود؟ آیا اگر این مبانی نظری و تئوریک جنس مدار و زن محور، در کنار این منابع تاریک و مبهم و آلوده به احادیث جعلی و… قرار گیرد، بیش از پیش زمینه آمادة استفاده ابزاری از آنها فراهم نمیشود؟ اگر همة منابع تاریخی و همه ادیان و همة متون متهم باشند، پس به راستی این «خاطرهها » از کجا و چگونه به مخیلة ما وارد شده تا با آنها «تجدید خاطره» نمائیم؟ آیا واقعیت این را به اثبات نرسانده که حاملان راستین وحی ـ ائمه معصومین و پیروان و هواداران آنها ـ تمام سعی و تلاش خود را به کار بستهاند تا نشان دهند که قدرتهای سیاسی حاکم، واقعیتها را آن طور که میخواهند به گوش دیگران میرسانند؟ و آیا زندانها، سیاه چالها، شکنجهها و شهادتها بهترین گواه بر این مدعا نیست؟ آیا این ناملایمات هزینههایی نیست که بسیاری از اولیای الهی برای عدم سازش با قدرتهای حاکم پرداخت نمودهاند؟ اگر اینها هزینههای تعارض با قدرت سیاسی غاصب و منحرف نبوده، پس هزینة چیست؟ در این مقاله سعی بر آن بود که نقدی بر مقدمه کتاب با توجه به مبانی نظری همراه با تعدادی از مصادیق بیان شود و در شماره بعد با نگاهی نقادانه و با توجه به منابع فقهی اهل سنت اشکالات اساسی کتاب بررسی خواهد شد."