چکیده:
در نظر گرفتن تفاوت یا عدم تفاوت جنسی در حقوق زنان، مهمترین اختلاف مکتب اسلام با فمینیسم است. روح این اختلاف که در مبانی وجود شناختی و معرفت شناختی هر دو مکتب آشکار میشود، ریشه در این امر دارد که مصلحت از جانب چه کسی تعیین گردد. اسلام این امر خطیر را از خداوند متعال طلب مینماید، اما فمینیسم بشـر را تعیین کننـدة مصلحت خویش میدانـد. از ایـن رو، در اسـلام، عدالت از یـک واقعیـت نفسالامری برخوردار است و بر این اساس تساوی حقوقی چون مخالف با مقتضیات وجودی زن است، خشونت علیه زنان محسوب میشود، اما در فمینیسم عدالت کاملا امری نسبی است و بر حسب تجربههای مختلف بشری، معنای آن نیز متغیر میشود و به تبع آن، معنای خشونت علیه زنان نیز تغییر میکند. این نوشتار در ابتدا بعد از بیان دو رویکرد کلی متفکرین اسلامی در این خصوص، فلسفه تفاوتهای حقوقی از منظر اسلام را بیان میکند و در بخش دوم پس از بیان اجمالی نظریه فمینیستها در رابطه با نقش جنسیت در مسائل حقوقی به دو طرح کلی تساوی و تغییر میپردازد و بعد از بیان فلسفه برابری در فمینیسم، مقایسة تطبیقی میان فلسفه این رویکرد با اسلام صورت میگیرد.
Considering the gender differences or disregarding the differences in women's rights is major disagreement between Islam and feminism. The basis of this disagreement، resulting from the ontological and epistemological foundations of the two schools، is rooted in the fact that who should determine the expediency. In Islam this important task is devoted to Allah، whereas feminism lets man to decide on his/her expediency. Thus، in Islam justice is an intrinsic reality، and hence، since legal equality is against women's existential exigencies، it is considered as violence against women. But، in feminism، justice is completely relative and its meaning changes based on different human experiences، as a result the meaning of violence against women، too، is flexible. After presenting the views of two general groups of Islamic intellectuals in this regard، this paper explains the philosophy behind these legal differences from an Islamic approach. Next، the views of feminists on the role of gender in legal matters are briefly elaborated. Then، the paper deals with two general models: parity and transformation، and after explaining the philosophy of equality in feminism، it is compared to the Islamic philosophy in this respect.
خلاصه ماشینی:
"برحسب یک نظرگاه، تفاوت حقوقی بیانگر ستم و تبعیض جنسی بر زنان میباشد، زیرا عدالت به معنای رعایت کامل تساوی میان زن و مرد میباشد و هر نوع تفاوتنگری به مثابه زیر پا گذاشتن عدالت محسوب میگردد، اما برحسب رویکرد دیگر، یکساننگری مطلق راه را برای بیعدالتی بر زنان میگشاید، زیرا نادیده گرفتن تفاوتهای طبیعی جنس زن و همانند ساختن آن با جنس مخالف، یک نوع ستم جنسی شمرده میشود؛ چون برطبق آن نه تنها «خود» زن گم میشود، بلکه خود وی در وجود مردان معنا پیدا میکند که این ظلمی مضاعف بر زن است، چون هم موجب فراموش شدن زن میگردد و هم زنان متوجه این «بیگانگی از خویشتن» نمیشوند و در جهل مرکب باقی میمانند.
"/> <H1><H1>الگوی تساوی<FootNote No="467" Text="- the parity model"/></H1></H1> برطبق این الگو، قانون لیبرال بهترین قانون برای دفاع از حقوق و ارزشهای حاکم بر زنان است، اما به رغم وجود این اصول لیبرال، با زنان مثل مردها رفتار نمیشود و زنان همانند مردان از حقوق مساوی برخوردار نمیگردند، زیرا این اصول نمیتوانند از ارزشهای بیطرفی، عقلانیت، انصاف، آزادی و تساوی در برخورد با زنان حمایت کنند؛ به عبارت دیگر نه قانون و نه حقوق لیبرالی معاصر، زنان را مساوی با مردان تلقی نمیکنند؛ از اینرو لازم است، این قوانین مورد اصلاح و بازنگری قرار گیرند تا در پی آن جنسیت به عنوان مبدأ بیعدالتی اجتماعی به رسمیت شناخته شود و به زنان، واقعا و نه به نحو صوری، حقوق مساوی یا آنجا که موقعیت خاص اجتماعی آنها اقتضا میکند، حقوق خاص اعطا گردد."