چکیده:
معناشناسی «حکمت» از این نظر که پارادایم و مسیر شکل گیری آن را تعیین و تصحیح می کند، حایز اهمیت است. این مسئله بر اساس مبانی حکمت متعالیه بررسی شده است و راه گشایی برای فهم و تصور درست از حکمت متعالیه و مسائل آن به شمار می رود. ده تعریف عمده از آثار ملاصدرا در این مقاله مورد نقد و بررسی قرار گرفته اند. مهم ترین این تعاریف عبارتند از: «معرفة حقائق الاشیاء»، «معرفة الله»، «معرفة النفس» و «استکمال النفس الانسانیة». هر یک از تعاریف ده گانه پس از ارزش یابی، به گونه ای به تعریف نخست بازگشت دارد. در پایان، برخی از نتایج مهم این بررسی ها یادآوری شده است; از جمله: دغدغه اصلی ملاصدرا، جامعیت حکمت متعالیه بر همه علوم نوین، راهگشا بودن آن در فهم مسائل علمی جدید، و کامل ترین پارادایم بودن «حکمت متعالیه» بر اساس تعریف.
خلاصه ماشینی:
". ( 6 ) اینکه عده ای پنداشته اند «اگر موضوع فلسفه را موجود قرار دهیم، تعریف آن به "معرفة الله" یا "معرفة الغایات و العلل" نادرست خواهد بود»،( 7 ) در این پندار خود اشتباه بزرگی مرتکب شده اند; زیرا بر اساس مبانی حکمی، وجود حق تعالی و غایة الغایات، سبب عینیت و تحقق حقایق اشیاست و بدون علم به آن حقیقت، نمی توان به خود اشیا عالم شد،( 8 ) گرچه علم به سبب امری فطری و علمی ناخودآگاه بوده باشد; همان گونه که نوع انسان ها از این حقیقت غافلند.
مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی فلسفه او، معرفت نفس نقش کلیدی در تحقق معنا و تعریف «حکمت» دارد; زیرا در نظر ملاصدرا، معرفت نفس انسانی کلید شناخت حقایق موجود است;( 1 ) به این دلیل که معرفت نفس یکی از دو رکن اساسی ساختار حکمت است; چراکه او می نویسد: ان الحکمة التی هی معرفة ذات الحق الاول و مرتبة وجوده...
اما نباید چنین پنداشت که این عبارت از سوی ملاصدرا به عنوان تعریفی برای «حکمت» ارائه شده، بلکه شایان توجه است که در این عبارت، وی در صدد بیان مصداق شناخت حقایق اشیاست و اینکه محور دست یابی به حقیقت همه اشیا معرفة الله و معرفة النفس است.
اما ـ همان گونه که یادآور شدیم ـ به دلیل نقش فاعلی نفس در شناخت حقایق، نفس در حقیقت، منبع اساسی شناخت است; و از سوی دیگر، چون در تعریف «حکمت» به «معرفة الله» اثبات شد که بنا به مبانی فلسفی ملاصدرا معرفت ـ ملاصدرا، اسرارالآیات، ص 174/ همو، الاسفار الاربعة، ج 7، ص 255."