چکیده:
قدماء ـ به خصوص شیخ طوسی ـ در بررسی روایات، بیشتر به جمع آوری قراینی همچون اعتماد اصحاب به مولّفات و عمل یااعراض آنها نسبت به روایات اهتمام میورزیدند، هر چند بررسی سند روایت نیز از نظر آنان دور نبود. اما علامه حلّیاولویت نخستین را بر بررسی سند روایات نهاد و نیم نگاهی نیز به قراین و شواهد جانبی داشت. این روش پس از علاّمه توسطشهیدین و دیگران گسترش یافت، تا اینکه مقدس اردبیلی و شاگردان وی بیش از دیگران به پر رنگ کردن جنبههای بررسیسند و وضع قواعدی سخت گیرانه در پذیرش سند روایات و بی اعتنایی به اقوال و عمل مشهور پرداختند و مکتبی را که علامهحلی پایه گذار آن بود به مرتبهای رساندند که زمینه ساز تولّد جنبش اخباریان شد.
خلاصه ماشینی:
گویی ایشان ورود به این میدان را مد نظر داشت، اما تغییر رویه داد و به مدرسه یقین پیوست و اگر احتمال دوم را بپذیریمآنگاه شاید مطلبی نیابیم که ثابت کند محقق شیوه تقسیم رباعی یا اهتمام به امر سند را در پیش گرفته است، چرا که در کتابالمختصر النافع روایتی را از اسحاق بن عمار به دو دلیل رد میکند: ارسال، و قرار گرفتن حسن بن سماعه ـ که واقفی 1 است ـ دربین راویان و المختصر را همان گونه که معلوم است پیش از المعتبر تالیف کرده؛ زیرا همان گونه که از عنوان المعتبر پیدا بودهاین کتاب شرح المختصر میباشد.
2 گفته شد که تقسیم حدیث همزمان با زمان علامه آغاز شد و موضوع شرایط راوی گسترش پیدا کرد تاجایی که باعث عکس العملهای نسبتا شدیدی در درون مدرسه علامه گشت، که برای روشن شدن موضوع به بیان آنهامیپردازیم: شهید اول و کاربردهای اندک تقسیمات چهارگانه: پیش از این دیدیم که عملکرد شیعه، رویکردی اساسی در تعامل با سنت محکی بوده است، و قبل از علامه نیز شیوه مدرسهمفید و مرتضی در باره پذیرش روایت یا ترک روایتی، براساس قراین و یقین به صدق یا کذب آنها بود.