خلاصه ماشینی:
"»با یافتن معروفترین«زبالهدانها »،با افکندن نگاهی به مجموعههای دوربین عکاسی و رادیو که به نظر میرسید منتظر رسیدن ساعتشان هستند،با دریافت دعوتنامهای برای افتتاح نمایشگاه موزهای مجموعهی هنرهای آفریقایی آرمان و با شنیدن اینکه در ابتدای ورودی به من میگوید:«من شی'را به عنوان کاربر، هنرمند و فیلسوف میبینم»،دانستم کاری که به من سپرده شده در عمل اصلا ساده نیست.
»حتی اگر برای جامعهشناسشدن،شاهدبودن کافی نباشد اگر هدف یک هنرمند بهطور قطع این نباشد،واضح است که تحقیقات آرمان در همان ابتدای دههی 06 به نوعی درونمایهایکردن زودرس برنامهی نقد یک جامعهی مصرفی به شیوه هنری است،جامعهای که طی سالهای بعد توسعه مییابد.
پس از نمایشگاه«انباشتگی»هاو«زبالهدان»هایش در دوسلدورف در ژوئن 0691، اندیشههای خود را در متنی با عنوان«رئالیسم انباشتگیها»بیان میکند که سال بعد در مجلهی زرو به چاپ میرسد:«من این را تصدیق میکنم که بیان خرابیها و اشیا ارزش خودش را دارد بدون آنکه ارادهی نظم زیباشناسانه بتواند آنها را حذف کند و به تختهشستی رنگها بازشان گرداند.
من یاد گرفتهام تصادف دستآموز را خانگی کنم»آرمان با تودهکردن یا ترکاندن،چیزها را از هویت خودشان جدا میکند اما از همین اشیا معمولی که قبل از دستکاری توسط هنرمند هیچچیز از نظر فیزیکی آنها را متمایز نمیکند،وی اشیا یگانه بوجود میآورد که دارای هویت هنری است و اغلب نامی خاص خود دارد.
تولیدات معمول جهان صنعتی ما به این گونه ترکیب-یا تجزیه میشوند و باز-مسحور نام میگیرند(این عنوان اخیر که آرمان ادعا میکند از بازی ادبی آن را گرفته،اما در ضمن اعتراف میکند که مدتی مدیر دربارهی آن تامل کرده است و عموما از اثر به انجام رسیده الهام گرفته است."