خلاصه ماشینی:
"در دینشناسی کلافرض بر این است که دین هم مانند سایر موضوعات و نهادهای دیگری که در طیهزارهها در جوامع بشری و زندگانی فردی و اجتماعی نوع بشر همواره وجود داشته ودر همه تمدنها و فرهنگها،در هر درجهای از رشد و تکامل که بودهاند،سهم مؤثرو قوامبخش داشته است،قابل آن است که مورد تحقیق و بررسی علمی و نقد و تحلیلهمه جانبه قرار گیرد.
مسائلی از قبیل اینکه خاستگاه دین چیست و در کجاست؟آیاعوامل خاصی موجب پیدایش آن شدهاند؟ سهم آن در حیات فردی و اجتماعی چیست؟آیا امری است تابع قوانین و احکام منطقیو یا خودش احکام و منطق خاص خود را دارد؟آیا موضوعی است عقلانی یا امری استعاطفی و غیر عقلانی یا فوق عقلانی؟قدرت تأثیر و حضور بارز و عمیق آن در حیاتفردی و در همه جوامع از کجاست؟ مبانی اعمال و مناسک و شعائر دینی و تکالیف عبادی و شرعی چیست و معنا و محتوای&%00916ARSG009G% آنها کدام است؟و...
پوزیتیوستهایی مانند اگوست کنت،اسپنسر،تایلور و دورکیم فرضیاتشان با اینپیشفرض همراه است که واقعیت دین از حقیقت آن جداست وباید مستقل از حقیقتمطرح گردد و جامعه بایستی دین را به صورت یک واقعه اجتماعی مطالعه کند نه بیتر،غیر از«اگوست کنت»که مرحله فکر دینی را به گذشته نسبت میداد و اولین حالت ازحالات سهگانه نظریه خود را تئوریک میدانست ومعتقد بود که امروز فکرپوزیتیوستی بعد از گذر از متافیزیک جانشین آن شده است به نظر او فکر دینی بهطورکلی از جامعه جدید رخت برمیبندد و فکر علمی جای آن را میگیرد(که این نخستینسوءتفاهم شبه علمی بود که یک جامعهشناس به غلط مطرح کرده بود)."