چکیده:
حاکمیت شبه مدرن پهلوی بر ایران و انتقال آموزههای غربی به فضای زیست جمعی و شخصی
زنان ایرانی، نه تنها مطلوب نظر آنان را فراهم نکرد، بلکه زمینه انحطاط بیشتر این
قشر را نیز باعث گردید. بدین گونه زنان در این فضا گرفتار نوعی سردرگمی شدند؛ چه آن
که به رغم کنار زده شدن ظواهر دینی و احکام شرع در زمان حکومت پهلوی، پیشرفت و
تحولی در وضعیت زنان مشاهده نشد. ناکارآمدی آموزههای دیگر از جمله اندیشههای
مارکسیستی نیز به دلیل نگاه ابزاری به زنان، امکان برونرفت از بحران موجود را
ناممکن جلوه میداد. در چنین فضایی، ابتکار حضرت امام مبتنی بر گفتمان «بازگشت به
اصل» و در راستای بهرهوری از دستاوردهای مثبت حضور زن در عرصه عمومی، به شدت مورد
استقبال زنان ایرانی قرار گرفت؛ به گونهای که برای نیل به کرامت والای انسانی که
تحقق آن در پرتو حاکمیت اسلام وعده داده میشد، چنان حضور و فعالیتی از خود نشان
دادند که شاید در طول تاریخ ایران نظیر و مانندی برای آن نتوان یافت.
The pseudo-sovereignty of the Pahlavi regime over Iran and the transfer of Western ideas into Iranian women’s private and social life spheres not only did not satisfy their needs but also provided the grounds for their decadence. In this way، women became entangled in a kind of bafflement since there was no improvement in their conditions during the Pahlavi regime in spite of the loss of religious features from the face of the society. The inefficiency of other doctrines، such as Marxism، too could not help improve the conditions because of their instrumental attitude towards women. In such circumstances، Imam Khomeini’s innovation، i.e. “Reversion to the Original”، which was in line with benefiting from women’s positive achievements in the public sphere، was widely accepted by the Iranian women. Thus، to attain the highest level of human dignity، whose realization is guaranteed in the light of the Islamic government، these women became so active that their social participation had no equivalent throughout the history of Iran.
خلاصه ماشینی:
"در چنین فضایی، ابتکار حضرت امام مبتنی بر گفتمان «بازگشت به اصل» و در راستای بهرهوری از دستاوردهای مثبت حضور زن در عرصه عمومی، به شدت مورد استقبال زنان ایرانی قرار گرفت؛ به گونهای که برای نیل به کرامت والای انسانی که تحقق آن در پرتو حاکمیت اسلام وعده داده میشد، چنان حضور و فعالیتی از خود نشان دادند که شاید در طول تاریخ ایران نظیر و مانندی برای آن نتوان یافت.
به رغم مخالفت آشکار با حضور زنان در عرصه عمومی، در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی آنگاه که به آن حضرت پیشنهاد شد که از ادامه فعالیت شغلی بانوان جلوگیری کنند، ایشان نه تنها این امر را به دلیل عدم تناسب با شرایط خاص زمانی مردود دانست (ستوده، 1380: ج1، ص174)، بلکه چنان بحث حقوق اجتماعی و سیاسی زنان را پی گرفت که تقریبا در بین علمای اسلام نظیر و مانندی برای آن نمیتوان یافت.
حضرت امام با علم به حاکمیت نظام ارزشی منحط پهلوی و با شناخت عمیق از آموزههای دینی، رسالت خود و انقلاب اسلامی را دستیابی زنان به مقام والای انسانی معرفی میکند، به گونهای که این احساس شخصیت مقدمه دخالت در تعیین سرنوشت اجتماعی ـ سیاسی آنها خواهد بود.
این تأکید از جهت نقش تأثیرگذار فضای خانواده و بویژه ایفای نقش مادری بر تکوین و تحکیم شخصیت زن قابل توجیه است؛ چه آنکه همواره مؤثر احساس کردن خویشتن از جمله عوامل تثبیت گوهر انسانیت در وجود اشخاص به شمار میرود و خانواده به عنوان بهترین مکان تبلور کارآمدی زن، زمینه عزت و غنای نفس انسانی زن را به گونهای فراهم میآورد که شاید در هیچ جای دیگر و در اثر ایفای سایر نقشها چنین دستاوردی در راستای کرامت بخشی به زن حاصل نیاید."