چکیده:
از آنجا که ادعای معرفت بدون ارایه دلیل کافی و وافی بی وجه است، اساس معرفت شناسی معاصر بر این است که بنیان نظام معرفت بشری چیست، و نظام معرفتی بشر از کجا آغاز می شود و به کجا سر می سپارد. از نظر ویتگنشتاین متاخر، توصیف عالم، بدون وجود تعدادی قضایای مبنایی و یقینی ناممکن است، اما قطعیت و یقینی بودن این قضایا به معنای مطابقت آن ها با واقع نیست بلکه به طرز نگرش افراد وابسته است. آنچه برای ما محرز و یقینی است، به وسیله بازی زبانی ای که فرد در آن شرکت می جوید، معین می شود. از این رو، معرفت بشر در کنه خود مبتنی بر اعمال او و دیگر الگوهای منشی رفتار اوست. ویتگنشتاین معتقد است که توجیه و عقلانیت، همواره متکی به بافت و زمینه است و در فعالیت های اجتماعی و بازی های زبانی جای می گیرد و چون نحوه های زندگی، جهان - تصویرها یا جهان بینی ها مختلف اند، شیوه های مختلفی از عقلانیت نیز وجود دارد. در این نوشتار، نخست با تعریف سه جزیی معرفت، تحلیل ویتگنشتاین از معرفت و وجه تمایز آن با یقین را بیان کرده ایم. سپس با اشاره به ساختار مبانی معرفتی ویتگنشتاین، نشان داده ایم که چرا از نظر وی مبناگرایی برای دفاع از اعتبار نظام معرفتی، قرین توفیق نیست و با جایگزینی نظریه زمینه گرایی چه تفاوتی در مبانی معرفت و کیفیت ابتنای معارف دیگر بر آن ها رخ خواهد داد. در پایان، با بررسی نظریه زمینه گرایی و مساله شکاکیت و با اشاره به برخی مزیت های این نظریه، نشان داده ایم که خود با جایز دانستن روایتی از نسبی گرایی، خالی از نوعی گرایش های شک گرایانه نیست.
خلاصه ماشینی:
"توجیه معرفتشناختی از دیدگاه ویتگنشتاین متأخر،از مبناگرایی تا زمینهگرایی دکتر محمد حسین مهدوی نژاد* دکتر بیوک علیزاده** دکتر رضا محمد زاده*** چکیده از آنجا که ادعای معرفت بدون ارائهء دلیل کافی و وافی بیوجه است،اساس معرفتشناسی معاصر بر این است که بنیان نظام معرفت بشری چیست،و نظام معرفتی بشر از کجا آغاز میشود و به کجا سر میسپارد.
بیشتر باورهای عادی ما نیاز به تأیید از ناحیهء باورهای دیگر دارند؛یک باور با توسل به باور یا باورهای دیگری که به آنها مبتنی است،توجیه میشود؛اما اگر همهء باورها به قرینه نیاز داشته باشد و سیر توجیهات با واسطه در جایی متوقف نشود و زنجیرهء باورهای توجیهکننده تا بینهایت ادامه یابد،بدون آنکه به یک باور دارای وثاقت مستقل ختم شود که مبنایی برای باورهای دیگر گردد،همهء باورهای در این زنجیره بدون توجیه میماند و در نهایت معرفتی حاصل نخواهد شد.
از نظر ویتگنشتاین،هریک از ما تصویر یا دیدگاهی معین دربارهء جهان داریم که به ارث بردهایم و برآمده از تحقیق یا پژوهش نیست بلکه فراتر از توجیه،شک و قرارداد است،و بنیانی برای دیگر معرفتهای ماست و پایهای برای بیشتر اعمال و تعاملهای انسان خواهد بود که استفاده از معرفت را لازم دارد.
شکاکان،احتمالاتی افراطی مطرح میکنند؛مثل اینکه انسان ممکن است در هر مورد از ادعای معرفت به چیزی،در حال خواب دیدن باشد؛یا این امکان وجود دارد که شما«مغز در خمره»611باشید؛مغزی که از جمجمه جدا شده و درون خمرهای(لولهء آزمایشگاهی)حاوی محلول مغذی برای ادامهء حیات قرار داده شده است و در عین حال،از طریق اعصاب ورودی و خروجی به رایانهای قوی متصل باشد تا به محض مجاورتش با جهان خارجی،تجربیات به آن داده شود،اما البته هیچ جهانی پیرامون مغز نیست،یا در هر حال،هیچ جهانی شبیه تجربههایی که رایانه به آن میدهد،اصلا وجود ندارد."