خلاصه ماشینی:
"یکی از معلمان،با شگفتی پرسید:«آیا این بدان معناست که امروز بعدازظهر،ما،تنها به خاطر«خودمان»در اینجا جمع شدهایم؟» پیش از آنکه«معلم»یک دقیقهای بتواند پاسخ دهد،معلم دیگری توضیح داد که هرگاه ما شادابتر باشیم و حال بهتری داشته باشیم، بیشک معلم بانفوذتری خواهیم بود.
معلم یک دقیقهای توجه آنان را به گامها و مراحلی جلب کرد که در نمودار یک دقیقهای نوشته شده بود:«هدفهای خود را در شش گام و بهگونهای بنویسیم که گویی هماکنون در حال انجام آن هستیم: 1-مدتی وقت صرف میکنم،هوشیارانه دربارهء آنچه که واقعا مایلم به خود بیاموزم، میاندیشم.
یکی از معلمان،که تا این موقع در گفتگو شرکت نکرده بود،با واقعبینی پرسید:- هنگامی که خود را با اندیشههای منفی درگیر میبینیم،چه کنیم؟» معلم پاسخ داد:«من خود،در اینگونه موارد،به شیوهای خاص عمل میکنم که امیدوارم برای شما هم مفید باشد:لحظهای از کار دست میکشم و میاندیشم،اندیشه و بیان منفی خود را به بیانی مثبت تغییر میدهم.
» معلم یک دقیقهای آنچه را که میشنید، تصدیق و تأکید میکرد،اما یادآوری کرد که ما فقط وقتی میتوانیم برای دیگران کارساز و مفید باشیم که احساس خوبی دربارهء خود داشته باشیم.
» حاضرین به شایستگی و استحقاق خود در کسب رضایت خاطر و شادابیهای فردی میاندیشیدند که معلم پرسید:«آیا هیچ دربارهء این واقعیت اندیشیدهاید که شما هم،سزاوار شاد بودن هستید؟و آیا تصدیق میکنید که هر یک از ما،مسئول شادیهای خود هستیم؟» معلم دیگری پیشنهاد کرد:«بیایید روی نمونهء دیگری از هدفگذاری یک دقیقهای کار کنیم» آموزگار دیگری،که گویی مدتها در انتظار چنین فرصت و پیشنهادی بود،بیدرنگ گفت: «من میدانم که روزهای خود را در اضطراب میگذرانم و به همین خاطر زمان زیادی را هدر میدهم."